1

علم شناسی (فلسفه علم / علم شناسی)

علم شناسی، بخشی از کوشش فیلسوف علم است که صرفِ تعریف دقیق یک علم و تعیین موضوع، غایت، روش، منابع و توصیف  پیکره بندی (های) آن علم می ­شود. پس باید در توصیف علم شناختی یک علم، گزارشی از انواع پیکره بندی های ساری و جاری یا مفروض علم ارائه شود. علم شناسی، شناخت و تعریف علوم است (و نه تبیینات درازدامن دربارۀ معرفت و تبیین نظریّه های معرفت شناختی)

علم شناسی، از مسؤولیت های فلسفه ی علم است. فیلسوف علم، نمی تواند علوم را یک بار تعریف کند و آن تعریف را ابدی بداند. او باید ملاحظات و تحولاتی که در مفاهیم، منابع، ابواب و نیز پیکره بندی های نوپدید علم، بوجود می آید را رصد کند، و آن را به سمت و سوی درست و آسیب زدا، ناوبری نماید.گو اینکه، پیوسته، علوم میان رشته ای نیز، در سپهر معرفت تولید می شوند و در پرتو آن، گاه کژکارکردها و نابسامانی ها و حیرت هایی سربرمی آورد و پاره ای از شؤونِ شناختی در سپهرمعرفت، بی صاحب و برزمین می ماند. فیلسوف علم، در وارسی های علم شناختیِ خود، باید پیوسته این مسائل را حل و فصل کند و نسبت به طبقه بندی، دسته بندی و پیکره بندی علوم، حسّاس باشد.

علم شناسی­ ها، خود بر مبانی معرفت شناختی استوارند و از آن تغذیه می­ کنند. به عنوان مثال،  نظریّه معرفت شناختی رجاء،  در باب علم شناسی، دیدگاه ها و توصیه هایی را می­ سازد. مانند اینکه علم باید به طور هنجاری، برای حل مسایل خود، از منابع و روش های حداکثری، استفاده کند. در  علوم انسانی،  طبیعتاً منابع انسان شناسانه ی اسلامی، دخالت علم ساختی  دارد. همچنین تبیین غایات هستی و آفرینش در تعیین غایات علم، مؤثّر می افتد… این ها همه توصیه هایی جدی و مهم برای تبیین منبع، روش، غایت و به طور خلاصه  پیکره بندی  علوم انسانی، پیشنهاد می کند. پس، علم شناسی رجا، برخاسته از نظریّه ی معرفت شناختی رجاء است.

 


♣ علم شناسی، عنوانی در دسته بندی های مطالب طلوع مهر نیز هست. نگاه کنید.




علوم انسانی (علم شناسی)

علم انسانی (علم شناسی) هر  علمی که دربارۀ جان انسان و حیات روحانی یا روانی انسان­ ها بحث کند علم انسانی است. مقصود از جان و پیرامون آن در اینجا آن است که مربوط به انسان و آدمیان باشد. شامل ذهن و  دماغ (ادراک از زاویه عصب شناسی مثلاً) و روان (مانند علم النفس و مباحث روان تنی) احساسات گوناگون (هنرآفرینی و حس زیبا شناختی و…) و پدیده های اجتماعی و احوال آن و تدابیر فردی و خانواده و اجتماع و … پس علم النفس فلسفی و تجربی و عالَم شناسی و فلسفه و منطق و کلام (تقریر و دفاع از عقاید) و معرفت شناسی و جامعه شناسی، فرهنگ شناسی و هر آنچه در این دسته باشد علم انسانی است. اما علم دانشسرایی همواره یک نهاد و یک پدیده ی اجتماعی هم هست.

بهتر است برای تعریف و تمییز علم انسانی از غیر ان بیشتر به مناط و هدف علم انسانی توجه کنیم تا دسته بندی های متداول دانشسرایی امروز. چرا که توجه به آن فاهمه ما را اسیر وضعیت موجود این علوم می کند و روح خلق و ابداع را در ما فشل می­ کند.