1

فوائد تحوّل شناسی معرفت


 

بخشی از کتاب فلسفه علم برای تبیین علم«فلسفهٔ علم، برای تبیین علوم اسلامی و ارتقا نظام معرفتی حوزه

اثر حمید رجایی

اگر تصوّر درستی از انواع تحوّل داشته باشیم، به سادگی به فوائد تحوّل‌شناسی پی می بریم: مسلّماً این مهمّ است که بدانیم چگونه تحوّلاتی بر مفاهیم علومی عارض می شود؛ امّا علمِ تفصیلی به فوائد تحوّلات فهم، بصیرتی ژرف و کران ناپیدا به عالمان علوم و خاصّه فیلسوفان علم می‌دهد. مفاهیمِ علومی، تصوّرات تصدیق شده‌ای هستند و دستمایه‌های اصلی علوم را تشکیل می‌دهند. برای مثال شاید برای مرد در خیابان، چندان مهمّ نباشد که ستارگان چگونه تحوّلاتی را در طول زمان می‌پذیرند؛ امّا برای ستاره شناسان کوچک ترین تحوّل در اوضاع ستارگان بسیار مهمّ است. برای فیلسوف علم، رصدِ تحوّلات مفاهیم علومیِ موجود در سپهر معرفت، اهمیّتی بسیار فراتر دارد. زیرا جهان ذهن و ضمیر ما انسان‌ها واسطۀ ما و جهان عین است. تحوّل-شناسیِ علم به اندازه تمام قامتِ علم، مهمّ است. در هر حال، برخی فوائدِ تحوّل شناختِ علم را می توان در این موارد برشمرد:

 

 

فائدۀ یکم: کمک به آسیب شناسی علم

تحوّل شناسیِ علم، به ما توانش آسیب شناسی علم را می دهد. رفتار علم، هنجارهایی دارد که نشان از سلامت آن است و گاه علم بیمار می شود. از دیگر سو تحوّلات، همگی صحیح و رو به راه، نیستند. گاهی تحوّلات معرفتی، از جنس نقصان و فرسایش هستند.

روش‌های سقیم، مفاهیم علومی سقیم می زایند. مثلاً روش پوزیتیویسم، بخش بزرگی از مفاهیم علومی را به کام مرگ می ریزد. پوزیتیویسم منطقی و نگرش مادّی و سودانگارانه، علوم انسانی را تنزّل می‌دهد و مفاهیم علومی بسیاری را مُثله می کند.

حذف بُعد معنا و عالم غیب، ندیدن علّت العلل هستی و سریان اراده حضرت حقّ تعالی و معارف وحیانی، خسران عظیمی در علوم و مفاهیم علومی ایجاد می کند. فیلسوف علم، با بررسی مفاهیمِ علومی، می‌تواند بیماری آن ها را کشف کند و متوجّه شود که این بیماری از کجا عارض شده است. یکی از علل بیماری، نقصان و نارسایی روشی و فقر منبع و گیجی هدف است. چنانکه پیشتر گفتیم، هدف علم، شناخت پدیده‌ها با حدّاکثر امکانات روشی، منابع، ساحت ها، زاویه دیدها و… است. فیلسوف علم، می‌تواند با رصد تحوّلات معرفتی، دریابد که اگر مفاهیم علومیِ یک بومسازۀ معرفتی، کفایت لازم را در تبیین ندارند و در طول زمان بالغ نمی شوند و یک اکوسیستم معرفتی به پرسش های نو، پاسخ های فرسوده می دهند، اگر مفهوم علومی «آب» همان «جسم شفّاف خنک و بارد و تَر» بماند و سلامتی و بیماری فقط با مفاهیم علومی اخلاط اربعه تبیین شود و شیوۀ قیاسی بر تمام کالبد علم، تکتازانه حاکم شود، مفاهیم علومی دچار چه مصائبی می شوند؟ اگر مفاهیم علومیِ شیمی، راکد شوند، مفاهیم علومی بیوشمی و زیست‌شناسی نیز نزار و نحیف می‌شوند. اگر مفاهیم علومی فلسفه و منطق و علم اصول استنباط، در یک بومسازۀ معرفت دینی رشد نکند، متکلّمان و فقیهان و فلاسفه و.. به سرعت به لُکنت می افتند.

تحوّل شناسی فهم، برای فیلسوف علم بازمی‌گوید که کدام تحوّلات نادرست و درست و مبارک در حال وقوع‌اند. تحوّل‌شناسی با حذف و اضافۀ تحلیلیِ ساحت ها و منابع و اهداف و افزار اکتشاف، ما را در آسیب-شناسی مفاهیم علومی یاری می کند. حذف منبع عظیم الشّان قرآن، بسیاری از مفاهیم علومی را به اجساد بی-روح و مردگان متحرّک، بدل می کند. مفهومِ علومیِ انسان، با تعامل علم‌ساختی معارفِ قرآن کجا؟ و مفهوم علومی انسانِ بدونِ تعامل با معارف قرآن کجا؟ مفهوم علومی «انسان» فارغ از معارف الهی، بیشتر شبیه یک پارچۀ چهل تکّه و انسان به هم دوخته ای چون «هیولای فرانکشتاین»است تا «انسان کامل»

 

 

فایدۀ دوم: توان پیش بینی، آینده پژوهی علم

مفاهیمِ علومی، بی‌دلیل (و بی‌علّت) متحوّل نمی شوند. مکانیسم های گوناگونی بر انواع تحوّلات علمی مؤثّر می افتد. این درست است که فیلسوف علم، به‌طور عمده، نگران دلایل معرفت‌شناختی تحوّل است؛ امّا نمی‌تواند از علل آن غافل باشد. چنانکه پیشتر اشاره شد، علم و مفاهیم علومی بر زمینه‌های گوناگونی قابل مطالعه هستند. شاید فیلسوف علم نتواند همۀ تحوّلات را رصد و پیش بینی کند، امّا «دانش فلسفۀ علم» در یک «نهاد بومسازه ای» قادر به پیش‌بینی و مدیریّت علم است. پیش‌بینی، شاملِ آینده پژوهیِ وضعیّت و مسائل آتی علم، شبهه‌ها و پرسش های نوین، تهدیدها و فرصت ها و موانع رشد آتی علم و مانند آن است. این آینده پژوهی، هم ناظر به دلایل است و هم ناظر به علل. مثلاً در مورد نظارت بر دلایل، اگر شاهد تحوّل تفصیلی، افزایشی، پیرایشی و همسانی و… در مفاهیم علومی «مغز و اعصاب» باشیم، می توانیم به سرعت پیدایش مسائل تازه ای در «روان شناسی و عصب شناسی ادراک» و مباحث و دغدغه های تازه در معرفت-شناسی، ذهن شناسی و علوم رفتاری را آینده پژوهی کنیم. بسا تبیینات ما در تبیین زمینه های فیزیولوژیک بِزه، دچار تحوّل شود. همچنین ممکن است مسائل و توانش های تازه ای در مفاهیم علومی «یادگیری و آموزش» پدیدار شود. علم اخلاق که متکفّل ارائه طریق زندگی اخلاقی انسان است، می‌تواند در پرتو تعامل با تازه‌های علوم رفتاری، توصیه‌های پربضاعت‌تری در خود بپرورد.

در مورد رصد علل تحوّلات، نگرانی های فیلسوف علم مصروف عوامل تکنولوژیک، اقلیمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و…نیز می شود. مثلاً برای فیلسوف علم، پدیدۀ «فرار مغزها» مهمّ است و همین که ببیند پاره ای از عوامل سیاسی – اجتماعی موجب آن می‌شود، نسبت به مفاهیم علومی در آن جامعه هشدار آینده‌پژوهانه می دهد. حتّی برای فیلسوف علم، آشکار است که چگونه فرسودگی سامانه آموزش و پرورش در یک جامعه موجب رکود مفاهیم علومی و بروز یا رکود تحوّلات صحیح و غلط می شود.

همچنين يك فيلسوف علم، مي تواند به خوبي بفهمد كه اگر قدرت هاي حاکمیّتی، عرصۀ انديشه و نوانديشي را امنيّتي کنند، علم رشد نمي کند. او مي داند كه آزادی بيان و تشويق به نقد و انتقاد، چه میزان به سُفته شدن مفاهیم علومی کمک می کند. مزاحمت قداست های موهوم، سیاسی سازی مسائل و اصول موضوعۀ بسیار و متورّم و اِعمال قدرت سیاسی در علم و پژوهش، برای رشد علم سمّ مهلک است (گو اینکه دنیاپرستی و حبّ شهوات نیز چنین است) بر این اساس، فیلسوف علم می تواند پیش بینی کند که اگر ناعلم هایی چون ناامنی، ترس و محدودیّت های مدنی، وارد گفتگوی سپهری شود، علم فسرده می شود و اگر آزادی بیان در جامعه، حدّاکثری شود و هیچ بهانه ای در برابر خود نبیند، علم می روید و در این فضا پرسش ها و شبهاتی که سربرمی آوردند، چه با حُسن نیّت و چه با سوء نیّت، مبارک می شوند و در نهایت به جامعه و علم کمک می کنند. آزادی بیان، هزینه دارد. سیاستمداران و معتقدانی که با آزادی بیان مخالف اند، افراد نادان بشرند.

گو اینکه فیلسوف علم، می تواند با رشد و توسعۀ جامعۀ مجازی و تکنولوژی های ارتباطی، توضیح دهد که چه فرصت ها و چه تهدیدهایی فراروی مفاهیم علومی، در یک جامعه، رخ خواهد نمود. چنانکه پیشتر بیان شد، امروزه فلسفۀ علم بیشتر یک علم است تا فلسفه؛ زیرا در داد و ستد داده‌های ریزوماتیک علوم زیادی واقع شده است. امروزه فلسفۀ علم نیز دچار گستردگی و فساحت دلپذیری شده است. اگر تحوّل شناسِ مفاهیم علومی نباشیم، رصدگاه مجهّز و کارآمدی را از دست داده ایم.

 

 

فائدۀ سوم: مدیریّت علم

مدیریّت علم «یک استراتژی آگاهانه است که دانش درست را به افراد مناسب در زمان مناسب و نیز یاری رساندن به مردم برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات برای بهبود عملکردها» (1015; p1 (Girard این مستلزم نظام های معرفتی، آموزشی و رسانه ای خوب است. علم، یک پدیدۀ انسانی و اجتماعی است. علم مانند گیاه است و رویش و رکود آن در شرایط گوناگون متفاوت است. ما می‌توانیم ساختارهایی را بر مراکز آموزشی و پژوهشی حاکم کنیم که ارتباط عالمان و علوم در آن حدّاکثری شود. گو اینکه قوانین نور و تابش و آیینه‌ها در علم‌النّور به خواست ما نیستند، امّا با ساختن عدسی‌ها و آینه‌ها می‌توانیم بهترین بهره را از این قوانین ببریم. مدیریّت علم، به معنای تأثیر در عوامل رشد علم است به سوی رشد و تکامل علم. این عوامل برخی آفاقی و برخی اَنفُسی هستند. عوامل آفاقی مانند افزارهای کارآمد پژوهشی و ارتباطی و نهادهای توسعۀ علم و عوامل انفسی مانند آزادکردن ذهن از تنگناهایی که مانع رشد علم است.

 

 

مدیریّت علم، شمشیر دولبه

مدیریّت علم دست بردن در علل و عوامل پیشینی علم برای بارورتر کردن فرآورده‌های طبیعی علم است. مدیریّت علم اگر وارد حیطۀ استنتاج شود، یک روال سفسطی را ایجاد می کند. در صحّت مدیریّت علم، یک اصل مهمّ وجود دارد و آن اینکه نباید فرآیند استنتاج در مدیریّت علم، بطور آگاهانه تحت تأثیر ناعلم‌های بد قرار گیرد. اینکه نخبگان، گاهی نسبت به مدیریّت علم نگرش خوبی ندارند به این دلیل است که این سنخ مدیریّت، بوی دخالت در فرآیند استنتاج می‌دهد. فرآیند استنتاج باید کاملاً بر پایۀ منطق اکتشاف علم پیش برود. تبلیغات، دروازه بانی اطلاعات، زبان آرایی، تخصیص توجّه نامتعادل رسانه ها و دخالت بوالفضولانۀ ارباب قدرت و ثروت، همه می تواند تأثیرات مسمومی در علم داشته باشد. اتفاقاً یکی از مهمّ‌ترین مؤلّفه‌های مدیریّت علم، رصد و پیشگیری از مؤلّفه‌هایی است که رشد طبیعی علم را به هم می‌زند. مثلاً اگر در یک بومسازۀ معرفتی، مطامع مادی گرایانه چنان بر جامعۀ نخبگانی غلبه کند که مفاهیم علومی را برای بهبود معارف لذّت جویانه رشد دهد و هندسه مفاهیم علومی از تبیین توصیفی و هنجاری وجهه معنوی انسان‌ها، تهی شود، باید گفت علم، بد مدیریّت شده است. همچنین اگر نوعی استبداد دینی در جامعه، بخواهد آزادی چرخۀ اندیشه را بر پایۀ قرائتی خاصّ از دین، مهار کند و بر هر استنتاجی جز آن، آجر داغ بکوبد، علم، بد مدیریّت شده است. همۀ این موارد، نه فقط مغلطه و بدمدیریّتی است، بلکه گاه، معلول جهل و غالباً برآمده از خباثت است. مدیریّت صحیح علم، شامل مسدود کردن راه های شعبده گرانه نیز می شود. امروزه برخی از نهادهای علمی حقیقی یا مجازی می کوشند تا ایدیولوژی‌های شیطانی خود را در قالب «نسخه های دانشنامه-ای»، «نسخه های خوش تقریر سینمایی»، «نسخه های سفسطی» و… با ظاهری سازوار و فنون رسانه ای، ارائه کنند، تا مخاطبان را به سوی اهداف غیرعلمی سوق دهند. اینان زبان بازهایی هستند که در قامت دانشمندان ظاهر می شوند.

راه حل: باید هم مراقب فعالیت آن‌ها بود و هم با روش علمی تلاش آن ها را خنثی کرد. در هر حال نباید در سپهر معرفت بوسیلۀ چیزی جز معرفت، مصاف کرد. در سپهر معرفت نباید با نظریّۀ توطئه ، اندیشه پیمایی کرد. علم، به خودی خود، رسواگر است. مسئلۀ مدیریّت علم، کاری نازک کارانه و ظریف است و در این باب در تبیین و توصیه های ساختاری حوزه‌های علمیّه و دانشگاه خواهیم گفت.

 

 

فائدۀ چهارم: کمک به فرآیند نوفهمی و تولید علم

نوفهمی، حاصل کنش و واکنش معرفتی یک ذهنِ باز است که طی آن آورده ها در برابر هم قرار می گیرند و پرسش ها، ذهن را برای حلّ مسئله و نفوذ در لایه های ژرف تر یک پدیده آماده و برانگیخته می کند. نوفهمی در مرز دانش به فهم تازه می انجامد.

اگر نوفهمی، محصول کنش و واکنش معرفتی است، باید پرسید که این کنش و واکنش ها چه هستند؟ کنش و واکنش ها چیزی جز تحوّلات فهم نیستند (به تقریری که بیان شد) ما طی انواع تحوّل معرفتی به نوفهمی و تولید علم دست می یابیم. علم به چگونگی تحوّل معرفتی و انواع آن، عصای دست موّلدان علم است؛ همان گونه که فقیه، به علم اصول و فیزیکدان به ریاضیّات نیاز دارد، نوفهمان نیز باید اصول و انواع و زمینه های تحوّل فهم را بدانند.

 

 

فائدۀ پنجم: کمک به خلاقیّت و ایده پردازی

خلاقیّت، قوّۀ خلق معنا و پشتوانه و پیشران نوفهمی هاست (نه خود آن) نوآوری ، تحقّق آن معنا، در پیکرۀ یک نرم افزار یا سخت افزار است. علم، یک پدیدۀ نوآورنه است که در پی خلاقیّت و برکرسی نشستن آن در دانشسرا محقّق می شود. نوفهمی با تفکّر جانبی ، بهتر به جریان می افتد تا تفکّر الگوریتمی و خطّی . تفکّر جانبی، شیوه ای است که ما باید در یک بخش از فرآیند تفکّر، خود را از تفکّر خطّی خارج کنیم و اجازه دهیم تا ذهن با یاری قوّۀ خیال و تن دادن به یک آشفتگیِ هدفمند، خلق معنا کند؛ امّا اگر انسان از پیش بداند که در مرز دانش، کدام تحوّلات بر فهم پیشین عارض می شود، کار آن ها را بسیار تسهیل می کند. تفکّر جانبی، پیشرانِ جمالی علم است و تفکّر انتقادی و منطقی، وجهه جلالی علم است. تفکر جانبی، مولّد است و تفکر انتقادی، مربی و تمیزکارِ علم است. در بخش های پسین، به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.

 




فهرست کتاب فلسفه علم برای تولیدعلوم…و راهکارهای ارتقاء نظام معرفتی حوزه

تقدیر و تقدیم 23
معرفی نگارنده و اثر     24
دورنمایی از کتاب         25
سخن یکم؛ روزآمدسازی حوزه و نظام های آن  25
سخن دوم؛ ویژگی‌های این اثر 31

بخش نخست، ترسیم مبانی نظری      34

فصل اوّل، کلیّات و مفاهیم       35
مقدّمه  35
واژگان کلیدی 35
معرفت شناسی و فلسفۀ علم 35
موضوع، روش و غایت فلسفۀ علم 37
فوائد فلسفۀ علم 38
فلسفۀ علم، پایانۀ مرکزی علوم 41
فوائد آموزش فلسفۀ علم اسلامی 42
محکمات و باورهای ديني 44
مفهوم علومی 45
ویژگی های مفاهیم علومی      46
تعامل علم ساختی، قاعدۀ علم‌ساختی 47
علم 48
تولید علم 49
معرفت دین 49
علم اسلامی (معرفت دینی) 50
علم انسانی 51
توليد علم انساني اسلامي 52
فرصتها و تهدیدها       52
فوائد و اهداف نظریّۀ معرفت شناختی ما 53
تبیین تعامل معرفت دین و جهان علم 53
تبیین سازوکار رفتار علوم انسانی اسلامی 54
ایجاد توانش آینده پژوهی و آسیب شناسی علم 54
ایجاد خودآگاهی معرفت شناختیِ مدیریّت علم 55
ارائۀ راهکار برای روزآمدسازی علوم اسلامی و حوزه 55

فصل دوم، تبیین اصول و جانمایۀ نظریّۀ نگارنده          57
مقدّمه  57
چیستی نظریّه 57
تفاوت نظریّه و فرضیّه 59
انواع نظریّه 60
مسئلۀ ساده بودن نظریّه 61
ویژگی های یک نظریۀ خوب در مورد انسان 62
نظریّۀ خوب 62
نظریّۀ خوب در مورد انسان 63
نقش ناعلم ها در نظریّه ها 63
چکیدۀ نظریّۀ معرفت شناختی نگارنده 67
اصول نظریّۀ نگارنده     68
ادوار عامّه علم 68
ظرف تحقّق علم 70
شرط تحقّق علم 70
یکپارچگی علوم 71
شاکلۀ ذرّه ای علوم 71
قاعده مند بودن تحوّلات معرفتی 72
شاکلۀ کهکشانی علومی 72
حرکت علوم به سمت کُلّ نگری و موتورهای محرّک آن 73
ویژگی بومسازه ای رشد علم 77
احکام معرفت دین و معرفت دینی 77
راهبردهای عملیّاتی برآمده از نظریّه 80
ساحت تاریک و روشن در بومسازۀ جوامع علمی و دینی 81
رسالت فیلسوف علم 82
نظریّۀ ما چه نیست 84

فصل سوم، در جهان علم چه گذشت؟ 90
مقدّمه  90
دگرگونی علوم در غرب 90
ارزیابی روش معرفت در آن روزگار 97
دوران متأخّر علم در غرب 110
سایه های سنگین ناعلم ها بر علم در غرب 115
فساد، آشفتگی و تأثیر ناعلم ها 116
انواع رویکردها در جهان اسلام 119

بخش دوم، نظریّۀ ذرّه‌ای-کهکشانی و زمینه های مطالعۀ علم   123

فصل چهارم، ابعاد گستردۀ علم شناسی          124
مقدّمه  124
زمینه های کران ناپذیر بررسی های علم شناختی 124
تعاملات زمینه های علم 126
تبیین فلسفۀ علم اسلامی 126
نظریّۀ معرفت شناختی نگارنده و جستار زمینه ها 128

فصل پنجم، زمینه های دورۀ ذرّه ای-کهکشانی علم   129
مقدّمه  129
علل ورود به دورۀ ذرّه ای-کهکشانی علم 131
جایگاه دورۀ ذرّه ای-کهکشانی 132
بدیهیّات، ذرّات علوم اند 133
ذرّه سان بودن علوم و پناهنده شدن به ریاضیّات و منطق 135
بازشناسی معرفت 136
مهمّترین مخاطرات مسئلۀ معرفت 138
محدودیّت افزار و قوای ادراکی 138
ژرفای هستی 139
مشکلات عارضی 140
مفاهیم کلیدی در تبیین دورۀ ذرّه ای-کهکشانی 141
مفهوم عرفی، مفهوم علومی 141
ذرّات معرفتی 142
تعامل علم‌ساختی 142
سپهر معرفت 142
آورده و فرآورده 143
نسخه 145

فصل ششم، وارسی تعاملات علم ساختی در مفاهیم علومی   147
مقدّمه  147
مفاهیم بنیادین و ذرّه ای در علم 147
تبیین وجه ذرّه‌ای بودن علم    147
نقش بدیهیّات‏‏ در فهم بشری و کاخ علوم 148
مدیریّت ادراک و تولید روش برای علوم 149
منطق اکتشاف روشها 151
اکتشاف روشهای نخستین 151
پادشاهی ذرّات معرفتی در اعتباربخشی ادراکات 156
داستان کلّی جریان معرفت 157
تولید روش‌ها‏ی عقلانیّتی 158
تدابیر عقلانیّتی 159
عقلانیّت به مثابۀ یک طیف 161
کالبد فراکتالی علم 162
فراکتال چیست؟ 162
فراکتالی بودن فرآوردههای ادراکی و علمی 164
فراکتالی بودن دستگاه ادراکی 165
فراکتالی بودن جریان کلّی علم 166
تشریح تعامل علم ساختی ذرّات معرفتی 168
مؤلّفه های تعاملات علم ساختی 168
جنبه های جانبی پیوسته و ناپیوستۀ باورها     169
مرور مسئله، با توجّه به مفاهیم علومی رایج 170
تبلور باور و توجیه 172
فرآوری مرکّبات معرفتی، مفاهیم علومی، به مثابۀ ذرّه‏ 175
تمایل به شهودی سازی 178
هنجارِ تعاملات علم ساختی 179
مرور و جمع‌بندی         182

بخش سوم، کاوش انواع تحوّلات معرفت          187

فصل هفتم، انواع تحوّل فهم    188
مقدّمه  188
دو ساحت بررسی تحوّل فهم 188
ساحت ماکروسکپی 189
تحلیل میکروسکپی 190
نکات مهمّ در درک تحوّلات معرفتی 191
سیاهۀ انواع تحوّل مفاهیم علومی به حسب استقراء 192
نوع اوّل، تحوّل به نقیض           193
تحوّل به نقیض ماکروسکپی 194
تحوّل به نقیض میکروسکپی 196
تبیین مرز دانش 200
حوزه‌های امکان و امتناع تحوّل به نقیض 202
نوع دوم، تحوّل تأییدی           208
نوع سوم، تحوّل تضعیفی         208
نوع چهارم، تحوّل افزایشی     208
نوع پنجم، تحوّل پیرایشی      209
نوع ششم، تحوّل بالجغرافیا     210
نوع هفتم، تحوّل همسانی        211
نوع هشتم، تحوّل ناهمسانی    211
نوع نهم، تحوّل بالمنظر            212
نوع دهم، تحوّل بالتّفصیل        212
نوع یازدهم، تحوّل فروکاستی  212
نوع دوازدهم، خروج از ناخودآگاه به خودآگاه   213
تحوّل سیزدهم، تحوّل تعدیلی 214
تحوّل چهاردهم، تحوّل انگاره یا پارادایم          214
تحوّل پانزدهم، تحوّل بصیرتی 215
تحوّل بصیرتی و ادوار علم       216
درهم تنیدگی تحوّلات معرفتی 217
فوائد تحوّل‌شناسی معرفت 218
کمک به آسیب شناسی علم 218
توان پیش بینی و آینده پژوهی 219
مدیریّت علم 221
مدیریّت علم، شمشیر دولبه    222
کمک به فرآیند نوفهمی و تولید علم           223
کمک به خلاقیّت و ایده پردازی       223
حدود تحوّل در معرفت دین و دینی 224
سخت‌زایی درجوامع ایدیولوژیک 225
سخت زایی علمگرا 225
سخت زایی ناعلمگرا    226
پارادوکس سختزایی 228
پارادوکس چُدَنی و رفتار معکوسِ نسلی 228
سخت زایی و فسادزایی 229
کارکرد معرفت شناختی دانشسرا 229

بخش چهارم؛ طلوع معارف اسلامی در کهکشان معرفت و تعاملات علم‌ساختی آن     233

فصل هشتم، طلوع نور معارف اسلام در سپهر معرفت 234
مقدّمه  234
طلوع نور وحی در کهکشان معرفت بشری 236
فیلسوف علم و معارف وحیانی 237
فلسفۀ علم اسلامی 237
الزامات توفیق فیلسوف علم مؤمن 238
نظریّۀ ما و تبیین قلمرو معارف قرآن 238
امکان دیدگاه حدّاکثری در نظریّۀ ما    240
ذهن اندازی ها و خطاهای شایع در تفسیر علم اسلامی 243
چیستی ذهن اندازی 243
عوامل ذهن اندازی 245
بررسی ارتکازات ذهن 246
رهایی از ذهن‌اندازی‌ها در مورد تولید علم انسانی اسلامی 249
ذهن اندازی اول           249
ذهن اندازی دوم          250
ذهن اندازی سوم         251
ذهن اندازی چهارم      252
ذهن اندازی پنجم        254
ذهن اندازی ششم       256
ذهن اندازی هفتم        258
ثبات محکمات معرفت دینی 259
تحوّل پذیری علم و نسبیّت معرفت 259
صیرورت خودکارِ علم 260
نقش معارف اسلامی در علوم انسانی 260
نقش مولّدِ تصدیقات ثابت طلایی 260
محکمات معرفت دین 261
استقلال معرفت دین از طبیعیّات 262
نقش ساحتگستر 262
نقش منبع گستر 262
نقش مکتب ساختی و غایت ساختی 263
نقش واگردان کننده و اصلاحگر 264
نقش پیکربندی 265
تقسیم بندی علوم 267
تقسیم بندی علوم در ادوار مختلف علم 268
طبقه بندی علوم 271
کارکرد نظریّۀ معرفتی و اوضاع نابسامان در تقسیم بندی علوم 272
مرور و جمع بندی این بحث     272
نقش حیاتبخش 273
زمینه‌های نوین گفتگوی علومی 273
سپهر معرفت و حسّ مشترک جهانی 275
رسانهشناسیِ گفتگوی سپهری 276
چیستی گفتگو و گفتمان 277
گفتگوی خوب 278
گفتمان خوب 280
3.رسانۀ خوب  280
انواع نسخه در نظریّۀ ما 281
مصائب گفتگویی و گفتمانی نسخه‌های علوم تجربی، عقلی، کشفی و تعبّدی 285
غیبت فلسفۀ علم و فقدان نظریّۀ معرفت‌شناختی در یک بومسازۀ معرفتی 286
مصائب زبانی 286
مصائبِ کژکارکردهای صنفی و اُنس گرفتن به آن 288
مصائب روشی، افراط و تفریط در قیاسگرایی و استقراگرایی 289
تبیین قداست دین و معرفت دینی 290
تقدیس دین در مقام تعریف 291
تقدیس معرفت دین در مقام تحقّق 292
مصائب پارادایمها و الگووارههای ناهنجار 294
مصائب علم در عصر غیبت امام مهدی (عج) 294
سیمایی چون فرانکشتاین       295
بررسی انواع تعاملات علم‌ساختی درحوزۀ معرفت دین 296
تعاملات علم ساختی بین معرفت دینی و تدبیر امّت اسلامی 296
تعاملات موضوع شناختی در علوم اسلامی 298
تصمیم سازی و تصمیم گیری    302
تعامل عقل، فراعقل و تعبّد 303
فراعقل های بی سند 306
2.چالش های گفتگوی ادیان و مذاهب   307
نکات مهمّ در تعامل فراعقل و سایر حوزهها 308
تعامل و چیستی ادراکات حدسی، الهامی و شهودی 309
نکات مهمّ و مخاطرات ادراکات قلبی 312
تعامل شهود و نوفهمی در مرز دانش 314
تعاملات قوای ادراکی در تولید علم 317
قوای ادراکی باطنی 317
قوای باطنی منفصل 319
عملکرد قوای ادراکی 319
تعامل مفهوم عرفی و علومی 325
مفاهیم عرفی مطلق 325
مفاهیم عرفی نسبی 326

فصل نهم، بررسی رفتار پارادایم‌ها       327
چیستی و کارکرد پارادایم 327
مفهوم عام پارادایم در نظریّۀ نگارنده 328
عمومیّت فردی و اجتماعی 328
عمومیّت به لحاظ منشاء و جوهرۀ داوری 330
3.عمومیّت، نسبت به داوری قطعی و ترجیحی  330
عمومیّت منطقی و احساسی 331
عمومیّت ناوبریِ ماکرو و میکرو 333
پارادایم‌های نشکفته 334
پارادوکس پارادایم‌ها 335
چرایی تولّد پارادایم‌های علمی 336
ساختار و دینامیسم سازه‌های علم 336
بُنگاه عصب – ادراکی 338
بُنگاه نهادی علم 339
چرایی تحوّل پارادایم‌های علمی 340
بررسی پایه ها و مایههای یک پارادایم 340
مصائب مقبولیّت 341
کفایت عملکرد پارادایمی 342
کفایت تبیینی و حقّانیّت 343
چیستی تحوّل انگاره 344
رفتار صحیح با علم و تحوّلات ناعلم گرایانه 346

فصل دهم، دورۀ مدینه‌ای علم 348
مقدّمه  348
توصیف زمینه‌ها و ارکان تحوّل معرفت در عصر مدینه‌ای 349
وضعیت جهان پس از ظهور امام 352

بخش پنجم راهکارهای ارتقاء حوزه      358

فصل یازدهم، مرور پیش‌نیازهای نظری            359
مقدّمه  359
رسالت حوزه 360
نظام‌های حوزه 360
علم انسانی و اسلامی 360
جایگاه نظریّۀ نگارنده در ترسیم راهکارها 361
اصول جاودانۀ حاکم بر حوزه 363
تبیین این اصول          363

فصل دوازدهم تبیین نظام معرفتی خوب و توصیه برای آن     368
مقدّمه  368
بازگشایی ابعاد نظام معرفتی 368
تصورات نادرست در نسبت علوم با معرفت دین 371
مؤلّفه‌های یک نظام معرفتیِ خوب 373
بیمها و نویدهای گفتگوی سپهری 376
تعامل علمی 376
عنصر زمان، سرعت و رقابت در پیشرفت بومسازۀ علم 376
عنصر شتاب و دیالوگهای چندمنبعی در علوم اسلامی 377
فنّآوری ارتباطاتی و تعاملات علمساختی پیش رو 380
فیلسوف علم، عالم دین و دنیای ارتباطات 381
آینده پژوهی علم 382
آینده‌پژوهی علم در نظام معرفتی 383
نظام معرفتیِ معرفت‌اندیش، نظام معرفتیِ دفاع‌اندیش 385
کشف مؤلّفه‌های هشتاد- بیست در تحوّل 386
نظام معرفتی تمدّن‌ساز، مطالبات معرفت‌شناختی یک تمدّن 386
چیستی فرهنگ و تمدّن از نگاه معرفت‌شناختی 387
ویژگیهای تمدّن 388
تمدّن ها، در چالشِ ثبات و تحوّل هستند 389
تمدّن ها، همه چیزخواه اند 389
تمدّن ها، حق به جانب اند 390
مخاطرات تمدّنسازی و دغدغه‌های فیلسوف علم 391
شاخص های یک تمدّن خوب 392
مؤلّفۀ تحوّل در رفتارِ جهانِ عین 394
حوزه، حکومت و احیای تمدّن اسلامی 395
معرفت شناسیِ ولایت فقیه حکومتی 398
تعامل و همگداختی برون علمی و کهکشانی 400
همگدازی روبنایی و زیربنایی در همۀ علوم انسانی 402
وابستگی علوم تمدّنساز و استکمال معرفت 403
مرور وضعیّت کنونی و آیندة علوم اسلامی در دنیای جدید 410
واکنش‌های معرفتی در برابر مسئلة علوم انسانی اسلامی 410
جمع‌بندی این بحث و نتیجه‌گیری از آن          413
کارکرد رسانه‌ها در تعامل با نظام معرفتی جامع 415
کارکرد معرفت‌ساز 416
نقش تصمیم‌ساز 416
حکومت، معرفت و رسانه‌ها 417
پویایی دانشِ بدنۀ مدیریّت و حاکمیّت 418
تعریف «فرسودگی دانش» 419
حوزة مباحثه و گفتگوی درون بومسازهای 421
حوزة گفتگو و مباحثة فرابومسازهای 421
حوزة نوفهمی علمی و خلّاقیت 422
مطالعه پدیده ها برساختار 422
مخاطرات ایجاد یک نظام معرفتی خوب در حوزه 423
مخاطرۀ یکم     424
مخاطرۀ دوم     424
مخاطرۀ سوم    424
مخاطرۀ چهارم 425
فضای آموزشی و پژوهشی خوب برای نظام معرفتی خوب 425
تحلیل کارکردشناختی و زیبایی شناختی 426
ارزیابی کمالات و معایب نظام معرفتی حوزه 427
وجوه کمال 427
منبعیّت قرآن و سنّت 428
هدف و رسالت 428
پویایی ذاتی علوم حوزوی 428
2.وجوه نقص    428
غیبت اکثر علوم انسانی اسلامی 429
تورّم علوم نظری و فقر علوم کاربردی و انضمامی 430
پیکربندی ناروزآمد 431
ساختار خوب، نظام معرفتی خوب 433
برای هر علم، یک کنگره 433
فهرست پیشنهادی کنگره های حوزه 438
نظام معرفت و مدارج علمی در حوزه 439
نظام معرفت و متون درسی حوزه 440

فصل سیزدهم، نظام آموزشی و تربیتی خوب   442
مقدّمه  442
نظام گزینش و انگیزش خوب 442
نظام گزینش خوب 442
گزینشگری، یک هنر است      445
نظام انگیزش خوب 446
راهبردهای و مؤلّفه های یک نظام آموزشی خوب 449
آموزش آداب ظاهریّه و مهارت ها        451
مقطع بندی در نظام آموزشی 452
دورۀ اول: مقدّماتی       452
دورۀ دوم: علم استنباط و استدلال      453
علم استنباط و استدلال مقدّماتی 453
علم استنباط و استدلال گرایشی 453
علم استنباط و استدلالی تخصّصی 453
دورۀ سوم: احراز اجتهاد          454
گونه‌های اسلامیّت علوم انسانی 454
آموزش‌های عمومی و جانبی 455
دورۀ آموزش نظامی 455
برنامۀ ورزش و تفریح 456
زبان آموزی 456
آشنایی همگانی با فلسفۀ علم 457
آشنایی همگانی با نگرش جامعه شناختی و ارتباطاتی 457
آشنایی همگانی با جهان علم 458
تخصّص در دانش و مهارت مدیریّت مسجد 458
پیشنهادهای تکمیلی در مورد آموزش 462

فصل چهاردهم، نظام مالی- معیشتی مناسب  465
مقدّمه  465
مخاطرۀ عدم وابستگی و رسالت گزاری خوب 465
مخاطرۀ معیشت 465
مخاطرۀ کفایت نظام مالی 466
شهریّۀ اندک 466
وجوهات شرعیّه و موقوفات 467
معیشت و کار 467
تعاونی های کار و مصرف درون حوزه 468
مدیریّت نگرش ها در فرآیند ارتقاءبخشی حوزه 469

فصل پانزدهم، ترسیم نظام گفتگویی حوزه با جهان پیرامون  470
مقدّمه  470
مهمترین بخش مفقودِ حوزه 471
زمینه‌های ابتلا به بیماری سخت زایی 473
ارمغان دنیای جدید جهانی برای بوم‌سازۀ اسلامی 475
مراد از دنیای جدید 475
شرح حال دنیای جدید 475
وضعیّت کلّی علوم در دنیای جدید 475
2.وضعیّت کلّی حال و آتیِ معرفت دین و دینی            476
مسئلۀ نوفهمی و روشنفکری دینی 478
تحجّر و روشنفکرمآبی 482
احکام معرفت شناختی برچسب ها در سپهر معرفت 483
منفعت ها و رویکردها 484
اوصاف پیمایش امروزین علم 485
محصولات و فرایندهای شایع در سپهر معرفت 487
شیوه نامۀ حضور در کهکشان علوم 488
شیوهنامۀ گفتگوی ادیان و مذاهب جهانی      489
توصیه‌ هایی برای گفتگوی جهانی 489
قاعده مندی گفتگوهای تخصّصی 489
مسئلۀ زبان شناسی 490
شیوۀ پیشنهادی برای زبانآموزی در حوزه       490
نهضت ترجمه 491
ساخت فرودگاه بین المللی در قم 491
تأسیس شبکه های رسانهای جهانی 492
ملاحظات مهمّ در این عرصه گفتگوی جهانی 492
1.پرهیز از التقاط و وادادگی     492
نقش ناوبرانه و ترتیب و ترتّب مباحثات 494
توجّه به حدود معرفت دین و دینی 495
معایب علوم انسانی موجود 495
معنای بومی‌سازی 495
اهداف حوزه در گفتگوی علمی جهانی 496
نگرانی ها و مخاطرات رسانهای 497
مخاطرۀ اندیشه پرانی و افزایش سوء فهم       498
جمع بندی، توصیف و توصیه برای وضعیّت کنونی حوزه         500
Particle and galaxy-like theory     504

فهرست منابع  509
منابع فارسی    509
منابع انگلیسی 513




تفاوت گفتگوی علمی و اندیشه پرانی


 

اساسا علم؛ پدیده ای دیالوگی و گفتگویی است و حیات آن به نقض و ابرام و  تعامل علم ساختی پژوهشگرانه است. برای اینکه گفتگوهای  علمی در یک جامعه شکل بگیرد، باید امنیت فکری و دیالوگی وجود داشته باشد و همه جوره، تفکر و نواندیشی مورد حمایت باشد (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تربیتی و…)

 

ممکن است این گفتگو، چهره به چهره نباشد، اما تاحدی مفید و ثمربخش باشد. مثلا سخنرانی ها و مقالات و کتب غیرناظر بر هم، هم میتواند یک فضای گفتگوی مفید را ایجاد کند؛ بویژه اگر پیرو هر یک، نقد و نقدِنقد هم شکل بگیرد و همه بر اساس و با هدف کشف حقیقت و پیشبرد علم، محقق شود. در هر حال مباحثه از نزدیک و حک و اصلاح دیدگاه ها و اشراف مباشر  تعامل علم ساختی موجب رشد سریع علم می شود.

 

اما اگر فضای علم، به خطابه های پرشور و یکسویه آلوده شود و به جای اندیشه و گفتگو و مباحثه، اندیشه پرانی و ارشادک های متواتر بوجود آید، رشد علم کُند و بیمناک می شود. چرا که خطابه، سرشار از ترویج و تهییج و تکنیک و  اصل موضوع است و نمیتوان آن را در علم مفید دانست. خصوص اگر خطیب، دارای موقعیتی باشد که سخن دیگران را ناشنیدنی بپندارد و اشراف خود را به حدی غنی  بیابد که به جای طرح متواضعانه اندیشه اش، خطبه آتشین  بخواند. خطابه در ترویج محکمات علم و دین خوب است و اما در  مرز دانش و طرح اندیشه و اموری که  شق بدیل دارد، زیانبار است (خطبه های پرشور دینی و ترویج های رسانه ای، باید صرفا در حوزه محکمات و یقینیات اسلامی باشد و اگر وارد مباحث کارشناسی شد، باید بدون شورانگیزی و با آرامش و تواضع قرین باشد)

 

همچنین اگر فضا، امنیتی و یا سرشار از قداست های نادرست شد، رشد علم با دشواری مواجه می شود. اینطور فرض کنیم که مثلاً شیخ انصاری ره میخواهد دیدگاه مقدس اردبیلی را نقض و رد کند؛ ناگهان فضا امنیتی شود یا یکی بگوید چون آقای اردبیلی ره، مقدس بوده، نباید دیدگاه او نقد شود! او نمیداند که شیخ انصاری خودش مقدس است و کارش مقدس است و نیت پاکش هم مقدس است و از جمله نقد و نقض کردنش هم مقدس است… قداست مانع نقد نمیشود مگر اینکه قداست را به معنای نادرست و عوامانه فهم کرده باشیم. گو اینکه اگر شیخ انصاری ره در رد دیدگاه مقدس اردبیلی ازصنعت خطابه استفاده کند، آشکارا راه را خطا رفته و کاری ناعالمانه کرده است (مثالها فرضی است)

 

حال باید دید ما در کشور انقلابی و اسلامی خود، چه مقدار زمینه رشد علم را فراهم کرده ایم و چه مقدار با انگیزه ی اسلامی و خیرخواهانه اما ناشیانه مانع رشد علم (علم الادیان و علم الابدان) شده ایم؟ آیا اگر فضا را بر سلسله افکاری تنگ کردیم و گفتیم آن ها را باید با تذکر خطابه ای به راه آورد… علم رشد میکند؟ اگر رشد علم در یک  بومسازگان معرفتی کُند شد، آن بومسازگان، می تواند در فضای رقابت جهانی، عزت کشور اسلامی و انقلابیمان حفظ کند؟ نمیتواند و نمیتواند. باید خود را از این پارادوکس نجات دهد.

 

برای حفظ ارزشهای انقلابی، باید متواضعانه و با شرح صدر، اهل دیالوگ شویم، نه خطابه و نه اندیشه پرانی… ترویج و تحقیق باید هر یک در جای خود باشد.




حضرت عقل و عقلانیّت ایمانی، صلح و تکثّر، قانون و تشتّت


? ملتی، در عرصه پیشرفت، پیشتاز می شود که آزموده های تاریخ را از نو نیازماید و از خطاها و عواقب تاریخ بشری، عبرت گیرد و پند آموزد.

? حضرت عقل، والاترین گوهر انسانی و سرمایه اجتماعی است، همو عبرت آموزترین مرتبه ی نفس است و اگر شرع مقدّس او را به  عقلانیّت ایمانی  دعوت می کند، اما او را از “تجربه آموزی” و “تعقل” بازنمی دارد. بلکه همگان را به تعقل بیشتر دعوت می کند. دین داری و تعبد و ایمان صحیح، تعطیل عقل نیست. گاه دیده می شود که جوامع اسلامی با کج فهمی از تعبد و تقلید و تبعیت، عقولی، ناآزموده و تحقیر شده دارند!

? عقلانیّت ایمانی، مویّد حضرت ابراهیم است که بنابه نصّ، دستور یافت اسماعیل را قربانی کند یا ذریّه خود را به سرزمینی بی آب و علف ببرد. حضرت ابراهیم، نمی دانست چه می شود. او در نور ایمان و تاریکی و عدم علم به جزئیّات آن چه بر او خواهد رفت، راه می پیمود. مأمور به نتیجه نبود، چون نصّ صریح در دست داشت و در تطبیق مفهوم بر مراد و مصداق، همه چیز روشن بود. اما زهی خیال باطل که گمان کنیم همیشه همین طور است. اکثر امور دینگزارانه، اجتهادپذیر است. حال یا در مقام چگونگی انجام امور یا استنباط تکلیف و آنگاه استنباط شیوه عمل به آن.

? عقلانیّت ایمانی، حاکی از این است که باید در برابر ظلم ایستاد و مستکبر را تمکین نکرد. عقلانیّت مدرن، می گوید ببین صرفه ی مادی تو در چیست و منافع شخصی یا اجتماعی ات چگونه تأمین می شود. دیپلماسی عقلانیّت مُدرن و دیپلماسی عقلانیّت ایمانی، هم تفاوت هایی دارد و هم، مشترکات زیادی دارد. در هر یک، هنجارهایی وجود دارد که رفتارهایی را طبیعی یا غیرطبیعی می بیند.

? یکی از وجوه تفاوت ما با بسیاری از دیگران این است که ما به عقلانیّت ایمانی پای بندیم و بسیاری دیگر جوامع به سنخی از عقلانیت رسیده اند که کمابیش بین یک عقلانیّت ایمانی و عقلانیّت معیشت اندیش، آدمیان را مخیّر کرده است.

? عقول مؤمنان، اخلاق محور است و عقل مدرنیته، منفعت محور…اگر اخلاق را احترام می گذارد، در عین حال این را هنجار می داند که آدمیان میان اخلاقی بودن و منفعت خود، منفعت را ترجیح دهند و بر حق خود در دایره ای گسترده تاکید کنند. اما عقلانیّت ایمانی بر عنصر خدا و وعده های او تاکید دارد و ممکن است برای حفظ اخلاق، از حق خود بگذرد.

? اما همه ی این ها در “مقام توصیف و تعریف” است. در “مقام عمل و تحقق”، مسئله، به این سادگی نیست. ایمانی شدن عقلانیّت، تکثّر اندیشه ها را از میان مؤمنان متقیّ، برنمی چیند. چرا که از ذهن مؤمنان، راهکارهای گوناگونی برای تحقّق اهداف و آرمان ها، می تراود. این تکثّر، حتی در محکمات و ضروریات ایمانی (که اجتهادپذیر نیست) از این بابت نافذ است که راهکارهای اجرائی آن، خلاقیّت پذیر و اجتهادی است. مثلا”، “ضرورت اقامه نماز” و “تعامل با جهان” یک بدیهی دین و ضرورت زندگی است. اما این که چه راهکارهایی، عالمانه تر و حکیمانه تر و علمی تر است، امری اجتهادپذیر و تکثّرپذیر است. در مورد غیرمحکمات، این تکثّرپذیری میان مؤمنان دوچندان می شود.

? زندگی مؤمنانه، در همین حوزه های ناگزیر از تکثّر، “شیوه نامه” ای دارد که اخلاقی و ایمانی و وحدت بخش است. مثلا” نباید هیچ کس در مقام نظر و اندیشه و خلاقیـّت ورزی، تحکّم کند و هرگز نخواهد که دیگر افراد، مطابق اندیشه و استنتاج او بیاندیشند. احترام به تکثّر در عرصه های اجتهاد پذیر در چهارچوب اصول بدیهی اسلام (اسلام حداقلی) و برگزیدن گفتگو به جای منوتون، یک اصل مهم در این شیوه نامه است. وجوه دیگری نیز در این شیوه نامه وجود دارد که حضرت عقل آن ها را توصیه می کند، مانند: آزادی بیان و بی مخاطره بودن تبادل اندیشه ها میان مؤمنان و نبود هیچ گونه استبداد در این حوزه، ایجاد چرخه هایی برای تحقق حداکثری گفتگو به جای اندیشه پرانی و تبدیل نکردن رسانه ها به کارگزار استبداد و…

? الزامات دیگری نیز در این شیوه نامه وجود دارد. از آن جمله تبدیل تکثّر به قانون است. تکثّر آراء مومنان، در ترسیم راهبردها، راهکارها، ساختارها، همه اجتهادپذیر و اختلاف افکن است و “عرصه عمل” با “تکثّر نظری” نمی سازد. برای تشتّت زدایی، باید قانون حکم کند و الزامات عملی در حوزهای عمومی جامعه با حضور شریعت و علم، تبدیل به قانون شود. در تحقق قانون از مرحله تدوین تا عینیّت و عمل، از علوم زیادی استفاده می شود. مثلا” بطور مستقیم، نه شرع و نه ایمان نمی تواند این الزام اجتماعی را ایجاد کند که هنگام پیچیدن خودرو باید راهنما زد. بله عقل می گوید باید احتمال حادثه کم شود؛ ولی نمی گوید باید چراغ چشمک زن در دوطرف ماشین چشمک بزند و ترجیحا” رنگ آن حاوی اخطار باشد و اخطار آن، اخطار چراغ ترمز را تحت الشعاع قرار ندهد و ضمنا” با صدایی ملایم، راننده را متوجّه کند که بعد از اتمام پیچیدن، فراموش نکند راهنما را خاموش کند. این ها در پرتو “تجارب بشری” و علم (رنگ شناسی و عصب شناسی) و وفاق اجتماعی و فکر جمعی و عدم تحکّم یک عده و… تولید می شود. همواره قانون، ناظر به حکم عقل و راهکارهای برامده از علم و تجربه است که باید در وفاق و میثاقی میان مؤمنان، تدوین شود و همه ی آحاد جامعه، بطریقی به آن متعهد شوند. طبیعتا” مؤمنان ارزش های اصیل اسلامی را سند بالادستی خواهند دانست.

? حاکم کردن اسلام و عقلانیّت ایمانی در جامعه با مخاطراتی مواجه است. بزرگترین مخاطره آن، “اختلاف دیدگاه ها و تفسیرها” و بدترین شکل آن “اعلان جنگ میان دیدگاه ها” به جای “گفتگو” است. در جامعه دینی حتما باید حاکمیّت، دینی باشد و همچنین نباید عقلانیّت لیبرال، بر آن حاکم شود. اما نکته مهم اینجاست که عقلانیّت ایمانی و حوزه های اجتهادپذیر دین؛ بدون شک به تکثّر آراء مومنان و نخبگان و عالمان می انجامد و لو آن ها در تزکیه نفس و تطهیر باطن، تلاش بسیار، کرده باشند؛ باز تکثّر از میان نمی رود و تحکّم و تکبّر در حوزه نظری، عین طاغوت خواهد بود (شکل برجسته آن داعش است که می گوید حق، نظرا” و عملا” همین است که من می گویم و دیگران در ضلالت اند!)

? این تکثّر به ناچار منطبق بر آموزه های بدیهی دین (اخلاق مداری و مشورت گرایی و الترام به استماع اقوال و جدال احسن و…) باید با گفتگو و آشتی و عشق و الفت و اخلاص، پیش برود و نه با بعض و کینه و تحکم و استبداد. ? تکثّر، ذاتی اندیشه است و گفتگو، کلید سعادت اندیشه ها.

? طبیعی و عقلائی است که تکثّر نظری، با الترام به قانون در عمل، از تشتّت در عمل، پالایش یابد و مؤمنان متعهّد شوند که متکثّر و آزادانه بیاندیشند و تشتّت زدایانه عمل کنند و همه ی این ها باید در فضایی سرشار از عقلانیّت و محیطی خِرَدپسند و تهی از هیجانات فکری و جنگ آوری و ستیزه جویی، صورت پذیرد.

حمید رجایی
بهار 96

? @tolooemehr




تعامل علم ساختی (ش.ش) / تعامل فرهنگ ساختی (جا.ش/ رسا.ش)

دو اصطلاح بسیار بنیادین در نظریات رجایی:

 

 

1. تعامل علم ساختی (ش.ش) هر گونه تاثیر و تاثر میان دو یا چند مفهوم که به مفهوم یا مفاهیم تازه بیانجامد، تعامل علم ساختی است.

 

2. تعامل فرهنگ ساختی (جا.ش/ رسا.ش) تعامل انسانی و ذهنی میان گروه های اجتماعی یا جوامع مختلف است مشروط به اینکه به تولید یا تغییر  فرهنگ منجر شود. این مفهوم، اصطلاحی بنیادین در جامعه شناسی و رسانه شناسی رجاء است.

 

حمید رجایی

 

 

 




انزواء

انزواء (ش.ش/ رسا.ش) اصطلاحی معرفت شناختی و رسانه شناختی است.

در معرفت شناسی، وضعیت و نسبتی است میان علوم و فهم ها. چه در تصور(ات) علومی از یک پدیده باشد و چه نسبت میان چند  علم  باشد. این وضعیت و نسبت را می توان این گونه توضیح داد: اگر یک علم (مثلا) در تعامل با سایر علوم رشد و تکون نیابد و با آن داد و ستد نداشته باشد، در وضعیت انزواء بسر می برد.

انزواء در رسانه شناسی، اختلال در ارتباط  اشخاص و پیام های آن ها است. مانند اینکه عده ای زبان همدیگر را نفهمند یا در ارتباط آن ها اختلال باشد ⇐ نسبت به هم در حالت انزواء قرار دارند. گاهی دو نفر در کنار هم از هم منزوی و گاه از هم دور و نامنزوی هستند. گفتگوی تمدنی و گفتن و شنیدن و مفاهمه، استفاده ار رسانه های جمعی، تارنماها و شبکه های ارتباطی با کمترین کژکارکرد می تواند درمان این انزواء باشد.

توجه! این انزواء با  عزلت، که یک راهکار  سیر و سلوکی و اخلاقی است، اشتباه گرفته نشود.