1

حظّ کافی (ش.ش)

حظّ کافی (ش.ش) میزانی است در سبد دانش بشری و دلالت دارد به اینکه در هر عصری آنچه خداوند در سپهر معرفت رزق بشر فرموده برای اقامه حق و کسب کمال و تقرب، حد نصاب لازم را دارد و آنچه لازم بوده را بیان نموده است. اگرچه علم بشر اندک است اما به قائده لطف ،سپهر معرفت، هرگز از حجت خالی نمی ماند. و لکل قوم هاد … و یعفوا عن کثیر…

به عبارت دیگر کفایت کمیت دانش است در سبد دانش بشری و دلالت دارد به اینکه در هر عصری خداوند در سپهر معرفت رزق علمی بشر را بقدر کفایت می دهد تا  حق را اقامه کنند  و به خدای تقرب جویند و این مقدار حد نصاب لازم را برای اتمام حجت و کسب کمال دارد. اگرچه علم بشر اندک است اما به دلیل قائده ی لطف ، سپهر معرفت هرگز از حجت خالی نمی ماند. و لکل قوم هاد …




غیبت (ش.ش / رسا.ش/ ارت.ش)

 غیبت (ش.ش / رسا.ش/ ارت.ش) وضعیتی است برای معلم و متعلم  و نیز عالمان و آن این است که آن دو از هم غایب باشند و  امکان تعلیم و تعلم و مراوده ی علمی نداشته باشند. چه مسافت جغرافیایی چه مسافت حکمی.چه تقطر و قحط و حرمان و… نقص در اختلاف و آمد و شد عالمان … همه غیبت است. مثل اینکه دانشمندان در بلاد دور از هم باشند و ارتباط میان آن ها ضعیف باشد. اعظم غیبت ها غیبت امام، حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است که ما را دچار تقطر و قحط   و انزواء  نموده است (اگرچه اصح بلکه صحیح آن است که بگوئیم متعلم غایب است نه معلم)




فطرت (ش.ش / رسا.ش/فر.ش)


فطرت (ش.ش/رسا.ش/فر.ش) گونه ای شدن است و این است که برای عالمان کشف شود که مفهومی عرفی، که نزد مرد در خیابان بوده، قیمتی تر و ارزشمندتر از مفهوم علومی‏ ای بوده که آن ها کشف کرده اند (یا بگو در نهایت مفهوم علومی،‏ سر از مفهوم عرفی در آوَرَد) این اتفاق در اصطلاح ما  «فطرت» نام دارد. (تمدن و فطرت، دو اصطلاح معرفت شناختی ­اند)

 


 




تمدن (ش.ش/ @ رسا.ش)

تمدن (ش.ش /@ رسا.ش) تحول و شدن است و عبارت  است از این که یک  مفهوم علومی به علت گسترش رسانه ها، بهینه شدن آموزش، تبلیغ  و… برای مرد در خیابان تا حد زیادی قابل درک شود. به هر میزان که فهم عمومی از مفاهیم علومی، بیشتر شود به همان میزان «تمدن» رخ داده است. مثلاً هر گاه مردم درک بهتری از بهداشت، سلامت، تغذیه، زندگی و شهروندی اسلامی و… پیدا کنند یا با مفاهیم علوم بیشتر آشنا شوند… مثلا ممکن است مرد در خیابان، مفهوم جرم و وزن را یکی بپندارد. اگر زمانی آن دو را بدرستی (مطابف مفاهیم دانشسرایی) تمییز دهد، تمدن رخ داده است. پس از ظهور امام مهدی، عظیم ترین تمدن ها شکل می گیرد که باید آن را یک بیگ بنگ بنامیم. 

 

اصطلاح مرتبط:

فطرت

 با اصطلاح download«تمدن» در جامعه و فرهنگ شناسی اشتباه نشود.

 




امام (./././…)

امام (./././…) قطب عالم امکان است. اگر او نباشد نه فقط  سپهر معرفت  بلکه  سپهر آفرینش  فرو می ریزد. بوسیله ولایت و طاعت او انسان پادشاه می شود. امام، خادم فاطمه زهراء است. طلوع مهر بوسیله آخرین امام یعنی مهدی فاطمه رخ خواهد داد.

امام ، مظهر جمیع اسماء حسنی و معلم مهربان بشر و بهترین دلسوز است. عالم ربانی اَتَمّ است.

جايگاه رسالت،و عرصه رفت ‏و آمد فرشتگان، مركز فرود آمدن وحى‏ و معدن رحمت و خزانه ‏دار بهشت و نهايت بردبارى و ريشه‏ ی كرم و رهبر امّت و سرپرست‏ نعمت ها و بنياد نيكی ها و استوانه ى خوبان و رهبر بندگان و پايه سرزمین های عوالم و در‏ ايمان و امين خداى رحمان و خلاصه ی پيامبران و برگزيده ی رسولان و عترت بهترين گزيده پروردگار جهانيان‏ و رحمت و بركت خدا بر آنان است.

امام ، چراغی در تاريكى و پرچم پرهيزگارى،و صاحب‏ خرد کامل است. امام، پناهگاه مردم و وارث پيامبران و نمونه برتر و دعوت نيكوتر و حجّت خدا بر اهل دنيا و آخرت است.

امام  آینه شناخت خداوند و مسكن بركت خدا و معدن حكمت خدا و نگهبان راز خدا و حامل كتاب‏ خدا 21022332674377169189و جانشين پيامبر خدا و فرزند رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش) است.

امام ، دعوت‏ كننده به سوى خدا و راهنمای به سوی خشنودى خدا، استقرار يافته در امر خدا و كامل‏ در محبّت خدا و مخلص در توحيد خدا و آشكار كننده  امر و نهى خدا و بندگان گرامى خدا  است.

امام ، پيشواي‏ دعوت كننده و پيشروی هدايت كننده و سرور و سرپرست و مدافع حق و  اهل ذكر و صاحب فرمان‏ و باقيمانده خدا و برگزيدگان او، و صندوق دانش حق و حجّت و راه و نور و برهان خدا است. حقیقت قرآن، همان حقیقت امام است و این دو بدون هم نیستند چون دو نمود از یک بود هستند.  مهدی در  طلوع مهر  قرآن را به مردم یاد می دهد.


 امام غیر قابل وصف است… در وصف امام، معنا بخون نشسته و مضمون گریسته… امام فرزند فاطمه ی زهراء سلام الله علیها است:

 

دانی زمین به داغ دلت چون گریسته؟

مثل غروب جمعه، زمان، خون گریسته

در راستای سرو شکنجیده قامتت

چندین هزار لالۀ واژون گریسته

دریا به ابر گفت:چرا گریه می کنی؟

گفتا: برآنچه دیدۀ گردون گریسته

بر چشم زخم خوردۀ آن نرگسِ نجیب

لیلا نگاه کرده و مجنون گریسته

چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند

صدها گریوه ،گوهر مکنون گریسته

بیت الغزل در آتش و گلواژه سوخته

معنا بخون نشسته و مضمون گریسته

کشتی شکست خورده و دریا اسیر موج

ماهی برای غربت«ذوالنّون» گریسته

از سایه هم مضایقه خواهد نمود چرخ!

برگرد ای همای به هامون گریسته

مردم برای اشک تو قانون گذاشتند

ای چشم تو به کوریِ قانون گریسته….

تاکی چراغ وادی سینا کند طلوع

مشکات سربه دامن زیتون گریسته

شعر از حجت الاسلام آقای  مهدی مشکاتی




مرد در خیابان (@ ش.ش / جا. ش )


مرد در خیابان  (@ ش.ش / جا.ش ) اصطلاحی است برای اشاره به انسانی که در  دانشسرا درس نخوانده است و با  مفاهیم علومی  بطور رسمی آشنایی تفصیلی ندارد.

این اصطلاح، اصطلاحی کمکی برای صورت دادن برخی محاورات علومی است. مرد در خیابان، لزوماً معنای منفی و بدی ندارد. آگاهی های درست مرد در خیابان در اصطلاح ما به  مفهوم عرفی  و  فطرت  که اصطلاحی  معرفت شناختی ، جامعه شناختی و رسانه شناختی است، نزدیک است. مثلاً ممکن است مرد در خیابان، مفهوم جرم و  وزن را یکی بپندارد یا مثلاً تفاوت مفهوم زمان در فلسفه و فیزیک را درک نکند و… ⇐ اگر مرد در خیابان، آن دو را بدرستی تمییز دهد (مطابق مفاهیم  دانشسراییتمدن (اصط.رجاء در معرفت شناختی) رخ داده است. ارتقاء دانش جامعه، تمدن است.