1

خواطر (ش.ش/ تعلیم و تربیت)

خواطر (ش.ش/ تعلیم و تربیت) مذموم آن از قبیل فضول و ما لایعنی و مولود توسعه اختیارات جند وهمی است. صورت ها  و توجه هایی است برای متعلم در حالی که نباید در مرتبه ی سپهری و وجودی  اینک اش به آن متصف باشد. شاید آن خواطر در مرتبه ی پایین تر، زاید نباشد.

مانند توجه به امور روزمره در حال نماز، یا توجه به امور روزمره برای اهل ذکری که مرتبه وجود ی اش بیشتر از چنین توجهی است. گو اینکه سنخ و طور توجه به امور عالم متفاوت است. اینکه امام علی در نماز به سائل توجه می کند و انگشتری  هدیه می دهد خواطر نیست. چون طور این توجه با مرتبه وجودی منافی نیست. عالم ربانی امور دنیا را تدبیر میکند اما خواطر را در تسلط خود دارد. 

خواطر محمود، همان الهام است.

 




ظلم (ش.ش / تعلیم و تربیت)


ظلم (ش.ش / تعلیم و تربیت)  فعلی است از سوی متعلم که قلب خود را  به غیر خدا آلوده کند و جان را از شرافت و لیاقت کسب علوم بیندازد یا عمر هدر دهد، یا آداب تعلم نداند، یا معلم یا حاکم در تعلیم کوتاهی کند و مانند آن.

 

 

 

 

 

 

 

 


 




دانشسرا (@ش.ش / تعلیم و تربیت)


 

دانشسرا (@ ش.ش / تعلیم و تربیت) محلی است حقیقی یا مجازی که در آن متعلم (دانش پژوه) درس می خواند ،پژوهش می کند و تربیت می شود و عالم ربانی در آن تدبیر و سیاست  دارد. دانشگاه ها و حوزه های علمی مصداق ناتمام یک دانشسرا هستند. برترین دانشسرا، دانشسرایی است که امام صادق علیه السلام بنیان نهادند، همچنین دانشسرایی که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بنیان می کنند و موجب طلوع نور فاطمه زهرا سلام الله علیها می شوند. نگا. طلوع مهر (ش.ش)

 


 

 جستارهای وابسته

علم انسانی اسلامی
تولید علم
 دانسشرا
موجهیت دانسشرایی
علم انسانی
علم نارس
مدارس امروز خلاقیت را میکشد (ویدیو)

 

 




مدینه علم / شهر علم (ش.ش)

 


 

مدینه علم / شهر علم (ش.ش) مکانت و توصیفی برای سپهر معرفت است؛ بواقع مرتبۀ عالیۀ سپهر معرفت است.

سپهر معرفت، مراتب بسیار دارد و راه ها و رواق ها و جنّات  و باغات و انهار و انوار و لذائذ و بهجت های بی شمار در آن است. حقیقت شهر علم،  رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است که در عالَم علوم منتشر شده است (انا مدینه العلم) و باب و در این شهر، علی ابن ابی طالب است سلام الله علیه. در عصر غیبت مهدی و تقطر علم، بسیاری از درهای آن مسدود است؛ برای کثیرین (اما هرگز بواقع در آن بسته نیست؛ بسته بودن گزارشی پدیداری است) هر چه در مراتب پایین تر سپهر معرفت، از حقانیت برخوردار است، از انوار همین شهر است و لاغیر. اینکه می گویند ما ریزه خوار خوان نبی اکرم هستیم به همین معنا است و آنچه بیرون این مدینه است (و نه آنچه در مرتبه پایین آن است) یا مُثله است یا مُضغه یا نجس است یا متنجس.

 


 

 

 

 

 

 

 

 


 




پدیدار/ نمود (ش.ش)

پدیدار/ نمود (ش.ش)  حالت و وضعیتی برای «مدرَک» (امر ادراک شونده) است و به وجه ادراکی و صورت ذهنی از یک پدیده اشاره دارد. مثلاً قرمزی برای خون امری است که برای ما پدیدار می شود و نمی دانیم که آیا در نفس الامر اصلاً رنگ وجود دارد یا نه (یا مصداقاً قرمزی وجود دارد یا نه) پس می گوییم خون در پدیدارش قرمز است (و نسبت به نفس الامر سکوت یا توقف می کنیم)

«پدیدار» یا «نمود» در برابر «بود» است. «بود» قرمزی در نفس الامر در گزاره ی فوق مسکوت است. شوری، زیبائی، روشنائی، پدیدارند. همیشه وقتی پدیدار یک پدیده را مطالعه می کنیم و به نحوه ی ادراکی آن بسنده می کنیم در واقع از کاوش پدیده در نفس الامر، اعراض کرده ایم.




نفس الامر (ه.ش / ش.ش)

نفس الامر (ه.ش / ش.ش) خود هستی یک پدیده است (نه پدیدار آن) که در دانش سرا، آن را نفس الامر صدا می زنند، چون معمولا آن را از راه صورت ذهنی یا از وراء حجب مشاهده یا مکاشفه می کنند.