1

اصل تقارن (نوفهمی و خلاقیت)

اصل تقارن (نوفهمی و خلاقیت) بر مبنایی جهان‌شناختی استوار است. این مبنا می‌گوید: «چه در جهان عین و چه در جهان ذهن دو سرا و ساحت روشنایی و تاریکی وجود دارد. این دو ساحتِ تاریک و روشن، با هم متقارن هستند و هر آنچه در روشنایی است در تاریکی نمونه‌ای دارد و بالعکس.» پس اصل بر این است که  هر اندیشه، هرعقیده و هر رفتار غلط، صورتی درست دارد. هر اندیشه باطلی، کج شده اندیشه‌ای درست است. هر صورت نورانی، برابرنهادی در عالم ظلمت و وهم دارد و بالعکس[۱].

 

این راهبرد به ما پیشنهاد می‌کند که: «در مواجهه با اندیشه کج، در پیِ اندیشه درست همان باش». مثلاً چندگانه‌پرستی، کج شده یکتاپرستی است. رذیله ترس و رذیله تَهَوُر، صورتی درست دارد که شجاعت است. فلان مکتب عرفانی نادرست هم شاید مفاهیم عرفانی  درستی را کج‌سازی کرده ‌است. این اصل، فوت کاسه‌گری خلاقانه‌ای برای قوه خیال ما را گوشزد می‌کند و آن این است که وقتی قوه‌ خیال پربکشد، بداند دنبال چه بگردد و به مجرد اینکه با سخن یا ایده سست و باطلی برخورد کرد، به‌سرعت منصرف نشود؛ بلکه احتمال دهد این ایده کج‌شده سخن و ایده‌ای درست است. حتی این نکته در بررسی و نقد و نیز گزارش یک مفهوم نیز یاری‌رسان خوبی است.

بنا به اصل تقارن، ایده ها و افکار و عقاید بد و اشتباه تبدیل به فرصت خلاقیت می‌شوند. در واقع تهدیدها به فرصت تبدیل می‌گردند.


[۱]    تضاد تقارنی(Symmetriec Contrast) میان جنود عقل و جهل، درست و غلط و… در عالم ذهن و تضاد بینِ شیطان و فرشته، انسان و عمل خوب و بد، امر نافع و مضر، و… در عالم عین ازجمله مستندات این اصل‌اند.  




اصل امید (نوفهمی و خلاقیت)

اصل امید  (نوفهمی و خلاقیت) این اصل می‌گوید: «هر پرسش، پاسخی و هر مشکل، راهحلّی دارد. پس هرگز ناامید نشو و پیگیر آفرینش و کشف و راهحل باش» چنان‌که یادآور شدیم، راه‌حل‌ها را خداوند آفریده است و اکثر آن‌ها درست کنار دست ما هستند. باید کوشید و طلبید. اصل امید، یک احساس نیست؛ یک استراتژی برای تفکر است. پدر و مادران و معلمان باید نسلی را بپرورند که اصل امید را تمرین کرده باشد و مدیرانی شوند که در بن‌بست‌های فکری و عملیاتی گیر نکنند. اصل امید باید در ذهن همه نهادینه ‌شود. معلم در کلاس‌های درس تفکر می‌تواند مشکلاتی را برای دانش آموزان ترسیم کند و آن‌ها را با هنر نمایش و… در موقعیت‌های فرضی قرار دهد و به آنان فرصت دهد تا چاره‌جویی‌ کنند و از چاره‌جویی ناامید نشوند. راه‌حل‌ها در دانش تلویحی[۱] ما به وجود می‌آیند و از سرچشمه اشراق ناشی می‌شوند. شرط اول، طلب و امید است و امید، سماجت می‌آورد.


 

[۱]

Tacit knowledge




حق مداری و تکلیف مداری (فر.ش)

حق مداری و تکلیف مداری (فر.ش)  نوعی نگرش و رفتار اجتماعی است ( و نه آموزه ای مدرسه ای و دانسشرایی )  که با اتکاء به آن افراد و گروه ها، به طور جدی در طلب و نظارت بر حقوق خود برمی آیند و اجازه نمی دهند کسی زیر هر عنوان، حق آنان را ضایع کند (حق مداری) همچنین در فرهنگ تکلیف مداری، تکالیف خود می جویند و به آن پایبندی نشان می دهند. 

در معارف اسلامی حق جویی یک تکلیف است و انجام تکالیف به حق مداری منجر می شود. اما اصطلاح حق مداری و تکلیف مداری، ناظر به نگرش ساری و جاری و رفتار شایع جامعه است و نه معارف اسلامی. پس این دو به  بخشی از فرهنگ ساری و جاری اشاره دارد و نه به آموزه های دینی.

♣ در فرهنگ بایسته آموزه های اولیه محوریت دارد. در اینجا نگرۀ اجتماعی محور است. فسادهای اجتماعی و سیاسی در جوامع حق مدار کمتر است. تکلیف مداری،  آن نگرش و رفتاری در فرهنگ و گروه ها است که مردم را به انجام تکالیف الهی و مدنی، فردی اجتماعی و… ترغیب و تشویق می کند. تکلیف مداری، لازمه حیات اخلاقی و بشری است. در اسلام حق و تکلیف بر میزانی که خداوند متعال تعیین کرده است، تعریف می شود. مردم باید حق مداری و تکلیف مداری را توأمان داشته باشند. مسلمانان در بیشتر کشورها تکلیف مدارانانه زندگی می کنند و این موجب می شود که حاکمان و استعمارگزان حقوق آنان را به تاراج برند. حق مداریِ بیش از حد، ممکن است برآمده از تفکر انسان گروانه باشد. تکلیف مداری بیش از حد، احتمالاً مربوط به عدم درک درست تکلیف و حق است. نگا. کژکارکرد


Warning_UploadText

♣ حق مداری و تکلیف مداری،یک باور و رفتار  فرهنگی است و نه آموزه ای فلسفی، آموزۀ های فلسفیِ مرتبط با این دو، مبانی فکری مسئلۀ حق و تکلیف است.

♣ ممکن است برخی از اندیشمندان دلسوز گمان کنند اگر کسی مردم را به تکلیف مداری دعوت کند می خواهد آنان را به رویکردی اومانیسمی یا مثلاً شورش علیه حاکمیت دعوت کنند! لازمه دعوت به حق مداری چنین چیزی نیست. تکلیف مداری افراطی آسیب خیز تر از حق مداری افراطی است. چون تکلیف مداری افراطی، زمینه تولد فراعنه را فراهم می کند. حق مداری به معنای خودخواهی و محبت دنیا نیست. مردم نباید در مواجه با حاکمیت در پاسداشت از حقوق خود کوتاهی کنند. نظارت اجتماعی در پرتو حق مداری بسیار بهتر صورت می گیرد.


♦ گفتار مرد در خیابان: شکمبه را نباید دست گرگ داد.

♦ مردم باید هم تکلیف مدار و هم حق مدار باشند. مردم ایران هنوز متعادل نیستند و در حق مداری در حال توسعه اند. نهاد های مدنی اسلامی ( ونه سکولار) می تواند مردم را در حق مدار شدن کمک کنند.




مرز دانش (ش.ش)

مرز دانش (ش.ش) عبارت از سنخ  تعاملات علم ساختی  که عالمان درست آنجا که علم و آگاهی شان در  سپهر معرفت  تمام می شود، صورت میدهند. در مرز دانش، آنچه در پیش رو دارند، پرسش و مجهول و آنچه با خود دارند، داشته های از پیش، شوق به دانستن و اشراقات و ایده پردازی ها و  ذهن اندازی  هاست. مرز دانش بطور بالفعل یا بالقوه و نقطه به نقطه و ذره ای در تمام اجزاء کهکشان علم وجود دارد. زیرا ما محاط به نادانی هستیم. هر کجا جوشش آموختن و اکتشاف را برانگیزیم و در صدد گسترش دانایی جمعی یا گروهی ( یا فرد در گروه) شویم در مرز دانش هستیم.

 

 

 




زیبایی شناسی (فلسفه)

زیبایی شناسی (فلسفه) هرگونه بحث علمی و قابل پذیرش در دانشسرا در مورد زیبایی است. [۱] زیبایی شناسی، مشحون از مباحث استحسانی  درجه اولی و درجه دومی است و این ایرادی ندارد. بحث هایی چون: چیستی زیبایی، چگونگی و چرایی درک زیبایی،  عالَم شناسی  زیبایی، عصب ادراک شناسی زیبایی (نگ. علوم ادراکی) و نیز تحلیل وجوه زبیایی یک موجود خاص مانند یک مخلوق از مخلوقات الهی (یگ گل) یک اثر هنری یا یک ادراک زیبایشی مانند عشق، لذت جنسی، بهجت و… که در آن سنخ ادراکات زیبایشی وجود دارد، همه و همه از مباحث زیبایی شناسی است.

چند نکته

نکته اول: تعبیر زیبایی شناسی درست و زیباشناسی یک غلط رایج و نادرست است. نباید آن را بکار برد.

نکته دوم: گاه از احساس و ادراک زیبایی به زیبایی شناختی تعبیر می شود. این نادرست است. باید به جای آن از واژه «زیبایشی» استفاده کرد. مثلاً «نگاه به این گل حس زیبایشی را در ما برمی انگیزد» و نه «زیبایی شناختی». اما اگر بخث در باره تحلیل چرایی ادراک زیبایی است باید از تعبیر زیبایی شناختی استفاده کرد. مثلاً « از نظر زیبایی شناختی در مورد زیبایی این گل می توان گفت ادراکی ملایم با نفس را در ما موجب می شود و…»


[۱] زیبایی شناسی شامل مباحث استدلالی و ریاضیاتی هم می شود اما بدلیل سنخ موضوع از استحسان ها حرفه ای سرشار است. زیرا این استحسانات در نگاه درجه دومی قوام کافی را دارند. استحسان درجه دومی (حرفه ای) یعنی تعلیل و تحلیل روان شناختی، فیزیولوژیک و فرنگی اجتماعی زیبایی.



جستارهای وابسته

گنجینه معارف، زیبایی و زیبایی شناسی ، حمید رجایی

جهان ماده،  از قوانین ریاضی پیروی می کند. (ویدئو)




تحول انگاره

تحول انگاره (ش.ش) عبارت است تغییر کل نگرانه، رویکردی و قابل توجه نسبت به یک موضوع در یک علم. مثلاً تفسیر متافیزیک پدیده های مادی (در قرون وسطی و طی عصر رنسانس) دچار تحول انگاره شد و سر از پوزیتیویسم منطقی و تجربه گرایی افراطی در آورد. این یک تحول انگاره است. تحول انگاره شامل افزایش یک زاویه دید جدید هم می شود. مثلا نوع نگاه زیبایی شناختی (حرفه ای و نه استحسانی و عامه پسند) یک تحول انگاره است مشروط به این که عالمان آن را قابل توجه بدانند. 

ما در طلوع مهر در پی ایجاد تحول انگاره هستیم. یعنی «نوع نگاه به جهان را در علوم مبتنی بر نگاه الهی کردن» (رویکرد توحیدی و آیه و مخلوق دانستن جهان) و نیز «نقش دادن روشمند منابع اسلام در فرآیند تولید علم انسانی» جایگزین نگاه دنیاگروانه (سکولار) می شود. 

 


جستار وابسته

پارادایم و انگاره