1

فرهنگ (جا.ش)


فرهنگ (جا.ش) راهکارهای شایع  موجه در یک جامعه است برای رفع هرگونه نیاز واقعی یا غیر واقعی. فرهنگ همواره نرم افزار است و تمدن شامل آن و سخت افزارهاست. راهکارها ممکن است کارآمد یا ناکارآمد باشد. بنابراین فرهنگ ها کاملاً اما با نگاهی نافذ، قابل ارزیابی هستند. فرهنگ ها، دارای عناصر بسیارند که بطور آمیزه و نامیزه (امولسیون) ی معنایی در جامعه شناورند و درست از میان خودآگاه و ناخودآگاه هوشیاری اجتماعی عبور می کند. مردم برای تغییر فرهنگی خود لازم است زحمت زیادی بکشند. زیرا فرهنگ خواهان مانایی است. اما رسانه های جمعی می توانند آن را از راه بی گمان تغییر دهند. در برابر فرهنگ،  نافرهنگ  است و عبارت است از آنچه جامعه با آن تعامل دارد، ولی فرهنگ نیست. مانند اقلیم، آب و هوا، ژن، حوادث، وجود و عدم منابع طبیعی کافی، سنت های الهی، بیماری ها و …

جامعه شناس همواره باید در تحلیل پدیده های اجتماعی،  فرهنگ  و  نافرهنگ  یک جامعه را خوب بشناسد؛ تا بتواند پدیده ها را تبیین و پیشبینی کند.  فرهنگ های جوامع  سپهر فرهنگ  را می سازند. سپهر رسانه و سپهر فرهنگ  شدیدا با هم در  تعامل فرهنگ ساختی  هستند. جامعه وقتی ببیند عنصر فرهنگی راهکاری ناکارآمد است آن را به چیز دیگری تبدیل می کند (سنت، امر منسوخ، کالبد نمادین و…)  و راهکار کارآمد را جایگزین می کند. سخت ترین فرآیند تاریخی اجتماعی همین فرآیند است و ممکن است یک تمدن در فرآیند و روند آن رشد کنند یا انحطاط یابند.

یکی از وظایف مهم عالمان ربانی این است که راهکارهای فرهنگی را تبیین کنند و آنچه مباشر با امری فطری و ابدی ومتخذ از ثوابت وحیانی است (مانند اصل پرستش توحیدی، احکام الله، فضایل اخلاقی و… ) را محافظت و راهکارهای دیگر که سیاستی و تدبیری هستند را تفکیک و روزآمد کند.

مرد در خیابان ممکن است به تصور ناکارآمدی یا کارآمدی عنصر فرهنگی، رفتارهای نادرستی بروز دهد.

اصلاحیه های فرهنگی و تمدنی از پیچیده ترین و دانش برترین فعالیتهای دماغی و رسانه ای بشر است. دین و شریعت این کار را تسهیل نموده است. معمولا اگر جوامع با تقوا باشند خداوند متعال حظ کافی برای اینکار را  به آن ها می دهد. دانش زندگی محصول کوشش علمی عالمان و همکاری مرد در خیابان است.


 دانشنامه ویکیپدیا تعریف فرهنگ را بدون ذکر منبع درج کرده و آن را دچار واگردانی های پی در پی نموده و حق معنوی رجایی را ضایع کرده است. مسئله در حال پیگیری است.

گروه طلوع مهر. 




پدیدۀ اجتماعی (جا.ش)

پدیدۀ اجتماعی (جا.ش) کلیه وقایع یا امور  اجتماعی است بشرط اینکه عینی، قابل رویت و قابل تبیین علمی باشد. این وقایع از تعامل عناصر  فرهنگ  و  نافرهنگ  (شرایط بیرون فرهنگ) در یک جامعه بوجود می آید. در واقع پدیده ی اجتماعی از حیث عینی فرهنگ ( و نه وجه خودآگاه آن) و نافرهنگ  (و لذا نه چندان ارادی) سر می زند. به عبارت دیگر پدیده ی اجتماعی محصول   اقتضائات متراکم   خود فرهنگ و نافرهنگ است. مطالعه سازوکارها و قواعد پدیده های اجتماعی کار جامعه شناس ربانی است.

نهادهای اجتماعی مانند خانواده، هنر، آموزش و… وقتی به نام پدیده ی اجتماعی صدا زده می شود که به وجه پدیدار و نمود بیرونی آن نگاه شود. بنابراین علاقه آدمیان به زیبایی، که در کمون انسان است، پدیده اجتماعی نیست. اما همه آنچه از این حس در جامعه بطور شایع سرزده است، پدیده اجتماعی است (مثلاً سازمان ها و ارگان های هنری، آثار هنری و… و اوضاع و احوال آن)

پدیده ی اجتماعی محصول برآیند تعامل ماهیت عناصر فرهنگ و  عناصر محیط است و نه محصول گزینش (که ما در گزینش فردی در ذهن داریم: مثل اینکه تصمیم می گیریم کتاب را از روی میز برداریم یا نه، در اندازه و اشل فردی مانند وقتی است که فرد پایش را روی پای دیگری گذاشته است و این وزن اوست که موجب درد دیگری می شود و او تصمیم نگرفته که چقدر فشار وارد شود. چون ماهیتا هر بدنی وزن دارد) بنابراین پدیده های اجتماعی در محیط نیمه خودآگاه فرهنگ و نافرهنگ پدیدار می شوند. نباید گفت اصل در توضیح یک پدیده اجتماعی جغرافیا، ذهن و روان، تکنولوژی، ابزار تولید و … آن است (چنانکه برخی چنین آراء نافرجامی را ساخته اند) علت بروز یک پدیده بسته به  مقتیضیات متراکم  است و نیازی به تکلفات آن آراء نیست.

یک پدیده ی اجتماعی همواره به شرط  عینیت مورد مطالعه است. اما این عینیت شامل نرم افزار های فکری و رفتاری هم می شود. بنابراین مثلا خود مجلس، کابینه، وزارتخانه و مدارس پدیده ی اجتماعی نیستند. مجموعه تعاملات و رفتارها در ارتباط با این پدیدارها نیز  داخل در پدیده اند. مشروط به اینکه آن ها از قبل بطور مقبولی در دانش سرا قابل توضیح علمی شده باشد.

 




فلسفه / هستی شناسی (علم شناسی)

فلسفه / هستی شناسی (علم شناسی) توضیح منسجم، هدفمند و روشمند، وجود بما هو وجود است، بوسیله مفاهیم علومی  که در سپهر رسانه و دانشسرا، عرضه می شود. غایت آن معرفت هستی است  و خالق آن و اشراف هستی شناختی و عارفانه ی عالم ربانی به عالم  با هدف بندگی حق تعالی، بقدر طاقت بشری. روش هستی شناسی عمدتاً روش عقلی است ولی هر روش علمی موجهی برای ایصال به هدف می تواند باشد.

اگر یک علم، سپهر معرفت را توضیح دهد فلسفه علم نام دارد.

اگر سپهر رسانه را توضیح دهد رسانه شناسی نام دارد.

اگر  سپهر وجود (گیتی) را توضیح دهد، علم نام دارد و اگر وجود به ما هو وجود را (که بخشی از همان گیتی است) فلسفه نام دارد (فلسفه اخص از علم است)

سپهر وجود، کل هستی سخت افزاری است (شامل عالم مثال و بالاتر هم می شود)  بخلاف سپهر (مطلق) که به کل هستی نرم افزاری دلالت داد و شامل سپهر معرفت، سپهر فرهنگ، سپهر رسانه می شود.




تعامل/ قاعده علم ساختی (ش.ش)


 

تعامل علم ساختی (ش.ش) هر گونه تاثیر و تاثر میان دو یا چند مفهوم که به مفهوم یا مفاهیم تازه بیانجامد، تعامل علم ساختی است.

قاعده علم ساختی: هر قاعده ای که از احوال و رفتار توالد و تناسل یک یا چند مفهوم علومی گزارش کند، قاعده ای علم ساختی است.

به عبارت دیگر قاعده علم ساختی، بیان فرآیندی قابل پیش بینی است که احوال گوشه و کنار  سپهر معرفت (مانند تحولات و ثباتات و …) را توضیح می دهد. علم منطق، فلسفه علم و علوم ادراکی و مانند آن محل مناسبی برای رصد این قواعد هستند. اما مستندات فراتر و بیشماری برای این تعامل و قواعد هست.

دو مفهوم یا دو شاخه ی علم در شرایطی که از هم منزوی باشند تعامل علم ساختی چندانی ندارند. وقتی علوم همدیگر را استنطاق کنند و مثلا در دانش سرا ارتباط مسالمت آمیز داشته باشند، تعامل علم ساختی شکل می گیرد.

نزاع و تکفیر، دیدگاهی مانند مکتب تفکیک و… تعامل علم ساختی نیست. زیرا حقیقت متناقض و تکفیر کننده بعضی بعض دیگر را نیست. طور کلی می توان گفت هر جا علمی متولد شود ( چه تولد تاسیسی یا تولد به جهت تجربه ی آموختن) پای یک تعامل و ⇐یک قاعده ی علم ساختی در میان است. گاه این تعامل میکروسکپی و گاه ماکروسکپی است. تولید و تولد علوم میان رشته ای با تعامل علم ساختی در هم عجین و یکی موجب دیگری است. مثلا شیمی و زیست شناسی، بیوشیمی را موجب شده اند. علم دانشسرایی همواره یک نهاد و یک پدیده ی اجتماعی هم هست.

مثلا:

مباحث زیبایی شناسی می تواند با علم فصاحت و بلاغت و فن بیان تعامل علم ساختی داشته باشد یا نداشته باشد. پس ممکن است مفسر در توضیح جنبه های بلاغی آیات قرآن با زیبایی شناسی محدود به وجوه بلاغی تفسیر و استفسار کند و نیز ممکن است با استفاده از حجم گسترده ی مباحث زیبایی شناسی که امروز در سپهر معرفت وجود دارد این کار را صورت دهد.

روان شناسی می تواند با معارف قرآنی بطور دو سویه تعامل علم ساختی داشته یا نداشته باشد.

گاهی تعاملات علم ساختی پیچیده تر است. بویژه اگر میان علم و عالم قایل به تقلیل (تحول همسانی بنیادین) یکی به دیگر باشیم. یا پدیده های اجنماعی و مانند آن را علت مباشر این تعامل بدانیم (این نگاه اعمی توصیه نمی شود مگر برای کسی که حکمت متعالیه بداند)

 مثلاً:

تدبر در آیات⇔ افزایش معرفت الله // ⇐نگاه مدبرانه و متفکرانه در آیات الهی به شناخت بهتر خداوند منجر میشود.

و من یتق الله ⇐یجعل له فرقانا نوعی تعامل علم ساختی بین متعلم و علم است.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ ⇐سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ…. یک قاعده ی علم ساختی است.

سأصرف عن آیاتی الذین یتکبرُ ونَ فی الارضُ بغیرُ الحقُّ))من آن کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبر می ورزند از ذکر آیاتم محروم می سازم//اعراف ۱۴۶//

و اذا قیل لهم اتّبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آبائنا اولو کان آباوُهم لا یعقلون شیئاًو لا یهتدون)) و هنگامیکه به آنها گفته می شود از آنچه خداوند نازل کرده است پیروی کنید می گویند ما از آنچه پدران خود را برآن یافتیم پیروی می کنیم . آیا مگر نه اینست که پدرانشان چیزی را درک نمی کنند و هدایت نیافته بودند//بقره۱۷۰//

وَ کَاَیِّن من آیهٍ فی السّمواتِ وَالارضِ یَمرُّونَ علیها و هم عَنها مُعرضونَ)) چه بسیار نشانه هایی در آسمانها و زمین وجود دارد که اینان بر آنها گذر می کنند و از آن روی می گردانند.//یوسف۱۰۵//

 تعامل کافی⇔ رشد علوم // هر گاه میان علوم تعامل کافی باشد علوم رشد می کند.

تخلق عالمان + مباحثه ی متواضعانه ⇔ رشد علم //  هرگاه عالمان علوم متقی و متخلق باشند و در کنار هم متواضعانه به تعلیم و تعلم بپردازند علوم مبارک و گسترده و مفید می شود و…

تکبر + کوشش برای ادارک⇔سلب توفیق// هر گاه مستکبران مسلط بر عالم شوند و  عالم ربانی بر کنار باشد کاخ علم سرنگون می شود.

هر گاه متعلم با تضرع و اخلاص مطلبی علمی را طلب کند احیانا بهتر از آن نصیبش می شود

علوم منزوی با هم تعامل تولید علمی ندارند

تحولات معرفتی همه میتوانند معلول تعامل علم ساختی باشند.

همه از دور یا نزدیک به قواعد علم ساختی اشاره دارند و همه مطلوب فلاسفه علم اند.

 


search

 

آیا بهتر نیست تعامل علم ساختی را  به تعامل مفاهیم و علوم محدود کنیم و  ان را از پدیده های دیگر مانند عالم، شرایط زیستسازه ای جدا کنیم؟

 


تمیزکاریتوسط همکار افتخاری: فاطمه ترابی




تحول از اجمال به تفصیل (ش.ش)

تحول از اجمال به تفصیل (ش.ش) هر گاه دانش ما در مورد یک پدیده به هر قسم،تفصیل یابد و شقوق مفصل تری در مفهوم علومی آن کشف گردد این نوع از تحول رخ داده است.

البته اجمال و تفصیل دو امر نسبی هستند و اما هر باره یک معرفت در ظرف زمان می تواند اجمالی باشد نسبت به وضعیتی که با شاخ و برگ و وضوح بیشتری فهم می شود. مثلا می دانیم آب از اجزاء ریزی تشکیل شده (اجمالا) و اینک می فهمیم آن اجزاء هیدروژن و اکسیژن هستند و مانند آن.




نشانه شناسی (ش.ش / ج.ش / زبان شناسی)

نشانه شناسی (ش.ش / جا.ش / رسا.ش / زبان شناسی ) رشته ای مطالعاتی است که به توضیح سازمان نشانه ها می پردازد. در تعریف ما نشانه شناسی، عالَم شناسی دوال است. سلسله مطالعاتی در نسخه (نسخه شناسی) یا. نشانه شناسی دو مقوّم دارد:

۱٫ وجه ظلمت و نور نشانه را ملتفت باشد (رهیافت به سمت خدای سبحان)

۲٫ آن نشانه را کم یا زیاد عالَم شناسی کند (مطالعه ی نشانه همواره در یک بومسازه ی طولی و عرضی از سپهر آفرینش و سپهر معرفت) باشد.

نشانه شناسی، مطالعه هر پدیده است از آن جهت که دلالت دارد، با تعهد به اینکه عالم ربانی یا متعلم علی سبیل نجات، آن را در میان یک حوزه و در جمع دیگر نشانه ها (با لحاظ تعامل و نسب جمع) مطالعه نماید. نشانه شناسی مانند دیدن یک یا چند درخت از یک بیشه یا جنگل عظیم است وقتی درخت را در سازمان دیگر درخت ها ببینیم. تعهد به مطالعه یک پدیده دلالی به نگاه عالم شناختی و بومسازکانی تعهد به عالم شناسی توحیدی را موجب می شود. چون عالم عین چیزی جر عالم توحیدی نیست. بنابراین نشانه شناسی، رفت و آمد میان دال و مدلول است به نیت کشف ساختار و قواعد عام و خاص عملکرد نشانه ها (با حفظ شرایط فوق) 

هدف نشانه شناسی اولاً افزایش معرفت الله است و نیز تحصیل دانایی و هوشیاری نشانه شناختی برای عبادت خدای سبحان. گویی تجلی بخشی از جنود عقل است و العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان (اصول کافی/ ج۱، ص۱۱) به عبارت قرآنی تحصیل معرفت از طریق آیات الله است:

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ‌ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِ‌ی فِی الْبَحْرِ‌ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْ‌ضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّهٍ وَتَصْرِ‌یفِ الرِّ‌یَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ‌ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْ‌ضِ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ﴿١۶۴ وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّـهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّـهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ ۗ وَلَوْ یَرَ‌ى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَ‌وْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّـهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّـهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ ﴿١۶۵بقره

اما در نشانه شناسی توجه به چند نکته اهمیت بسیار دارد:

  • نشانه شناسی فقط و فقط در حالتی علم است که به آیت الله بودن آن،  توجه و التفات باشد. چرا که بدون این شرط تلاش محقق، حرکت در سپهر خیال است نه سپهر معرفت (اینجاست که اقدام بسیاری از مدعیان اهلیت دانشسرا، لغزیده است. چرا که چشم بی فروغ نمی تواند نشانه را ببیند چه رسد به این که از دال به مدلول برسد. مثل اینکه حداقل بداند تمام نشانه ها تسبیح حق تعالی گویند.

  • درباره ی نشانگان ساخته شده نیز متوجه وجوه نورانی و ظلمانی آن باشد. توضیح اینکه: بشر نشانه را به نشانگان (نشانه ای که مهندسی معکوس شده یا تماما وضع شده احتمالا با الهام اجمالی یا تفصیلی از نشانگان دیگر) تبدیل می کند و زبان و نسخه را بوسیله مهندسی معکوس نشانه های تکوینی بازسازی یا برسازی می کند  و این هم بخشی از نشانه شناسی است. مانند تحلیل نشانه شناسی یک زبان، فرهنگ یا یک اثر هنری مانند یک فیلم سینمایی مثلاً. اما  هر سازه ی  نشانه شناختی مصداقاً از شاکله ی نیت و نهاد مصدر آن مایه می گیرد و واجد ماهیت شدید یا لطیف می شود و ماهیات بخلاف وجود که نور محض است صورت نوریه یا ظلمانیه دارد. پس نشانه شناسی فقط و فقط وقتی نشانه شناسی است که زیرساخت آن حد نصابی از شناخت قرآنی ظلمت و نور را داشته باشد. چرا که سیر در ظلمت حتما شناخت نیست و همین طور سیر در دوال بدون مقدمات فهم مدالیل (دوال می توانند مظهر اسم مضل حق تعالی هم باشند) 

  • همه ی مصادیق نسخه، نشانه اند و دال بر معنایی هستند زیرا فصل محصل یک نسخه همین است. مطابق تعریف ما از فلسفه علم (مطالعه متفقانه ی سپهر معرفت به هر روش که باشد به منظور دستیابی به قواعد آن) نشانه شناسی بخشی از فلسفه علم است. نشانه شناسی مفهومی جامع تر از زبان شناسی دارد. بشرط ان که مراد ما از زبان دلالت نشانه های معهود در زبان ها (لغات و زبان ها: فارسی چینی، فرانسوی و…) باشد و توسعه در معنای زبان موجب تطابق آن دو می شود. پس زبان شناسی از دید ما بخشی از نشانه شناسی است و لاغیر.

  • علم تعبیر خواب هم از سنخ نشانه شناسی است.

  • نشانه شناسی ممکن است بوسیله علوم و دانشه های دیگر مانند علوم ادراکی و … یاری شود.

  • نشانه شناسی گاه بسیار رازآمیز و غامض و مشتمل بر نسخه های لب دوخته است و مناطق توقف لازم بسیاری دارد (نشانه ها غیور و هدی للمتقین هستند و لاغیر)

  • نشانه شناسی منزوی از معارف الهی، و در نسخه ی فارق الوحی (نگا. انواع نسخه) تضمین و مستندات کافی ندارد.

  • مواجهه با یک نشانه منفرد یا مطالعه آن گسیخته از بومسازه آن، نشانه شناسی نیست و می تواند راهیابی سریع به مدلول (معرفت در یک نگاه و وصول به معانی به یک تجلی) یا احتمالا تفنن و امثال آن تلقی شود.