نسخه برکاغذ (آنچه بر کاغذ آمده و تدوین خطی دارد) نسخه ی دیجیتال/غیر کاغذی (انعطاف تدوین آن زیاد و انتشار آن سهل است و دیگر خواص دیجیتال را دارد مانند تصویر یا مطلب در رایانه و شاید کثیرین نبینند) نسخه ی برخط (آنچه آنلاین است و کثیرین ببینند)
نسخه ی دایره المعارفی (آنچه در کتب دایره المعارف معتبر ثبت شده است) نسخه رسانه ای (آنچه مقدور و معقول است رسانه ای شود. مانند گفتن انچه بی حیایی است با بیان حیاء آنچه راز نیست) نسخه خانوادگی (آنچه می توانند اعضای خانواده به هم بگویند و حریم و حرمت نشکنند) نسخه گستاخانه (پیکربندی مطلب با گستاخی و آداب ندانی مانند این اینهمه بی بضاعتی بشر و گستاخی در برابر انبیاء، مانند آنچه بی ادبانه نسخه شود)
نسخه مکاشفه ای (اینکه فرد با حقیقت مواجهه مکاشفه ای داشته باشد چه نقل کند و چه نکند) نسخه ی نجوایی (آنچه به صورت آهسته نسخه شود مانند اسرار که خداوند در گوش اهل آن آهسته بگوید به هر حکمت که باشد، یا مسایلی که مردمان با خدا مناجات کنند (با نسخه ی لب دوخته خلط نشود) نسخه ی فریادی (مانند آنچه مظلومان بگویند، آنچه باید فریاد و صلا شود، مانند دعوت به توحید مثلاً و مانند اذان و آنچه به جامه فریاد نسخه شود) و…
چند نکته
چنانکه آشکار شد وجه جامع میان این سیاهه، صرف تحقق یک طور متمایز است در یک نسخه. حکمت این گشاد دستی در تقسیم این است که:
1. افق دید به نهایت بسط یابد و یک بار هم که شده در نسخه ها با این تفصیل نظر شده باشد تا افق انحاء آن در بخشی از مباحث سپهر شناسی مورد مداقه قرار گرفته باشد و تا در هنگام مباحثات ریزپرداختی (میکروسکپی) از قبل مواد بحث، نسبتا تامین شده باشد. اگر چه این پیکربندی (برای تقسیمات نسخه) مخاطرات و کژکارکردهایی هم دارد.
2. اینکه بدانیم که روح سپهر، اجسام بسیار دارد و جامه های بسیار بپوشد. دفتر معرفت را باید به این نحو خوانش کرد تا همه ی نسخه ها برای بروز مفاهیم فنی را به هر لباس که در سپهر آمده ببینیم.
3. اینکه متفطن شویم که جسم سپهر و روح آن تعامل جوهری دارد و یک مفهوم واحد در هر نسخه ای همان نیست که در نسخه ی دیگر. نسخه های حق گو هم به مراتب و اشکال در آیند و بسا حکمت اینکه قرآن به حسب جسم و نسخه اش، تحت الحفظ حبیب است همین است.
4. سپهر معرفت بشری جسما و روحا بسی فربه تر و گاه متورم تر و گسترده تر از مجامع رسمی علمی و کتب و متون و کلاس و درس و امثال آن است. مثلاً موجه و شایع شدن فهم زبانشناختی و زیبایی شناختی هستی و نزدیک شدن مطالعات و مباحثات رنگارنگ علومی در سپهر معرفتی، خودِ هستی را به نسخه ای خلق اللهی، موحد، رمزآلود، بدل کرده است. چون امروزه خود هستی متن متینی است که ما ان را خوانش می کنیم.
5. اینکه متفطن شویم در جهان ارتباطات دیگر نمی توان علوم را بطور گزینشی به سپهر معرفتی دعوت نمود. چرا که آنها بی دعوت آمده اند (خوش آمده اند) و علوم میان رشته ای را زاده اند (چشم مان روشن باد) و رسانه ها که رسولانند و روش ها و ظروف بیانی (نسخه ها) که فصل محصل مفاهیم اند هر یک به شیوه ای خود در کار خوانش و گزارش هستی میشوند. نه فقط دیگر حضور در سپهر را حق مسلم خود میدانند، بلکه امروزه سراغ هم را میگیرند و غیبت یکی را علت و نقص خود می دانند.
6. اینکه بدانیم مفاهیم علومی با مفاهیم فرهنگی (که نه بساطتت عرفی را دارند و نه غموض و پر جزئیاتی علومی را) در حال درهم تنیدگی با همدیگرند. و سپهر معرفت و فرهنگ در حال همگدازی اند.
7. اینکه بگوییم بشریت در شلوغ کهکشانسانی معارف بشر بدون معارف و رسالات انبیاء، حتما و حتما گم می شود و بدون وحی نمی توان به جایی رسید و رموز هستی را شناخت. علوم حقه سخنان حبیب است که در عالم نواخته میشود و همه علوم و معارف حقه حیّ اند و گوهر یگانه دارند. اما صورت ها و جامه ها و کنش ها و روش هایی که نزد دانشمندان است، عوارض گونه گون میپذیرند… و بدون وحی که هیچ بدون توسل و تضرع هم کار به سامان نمی رسد. توضیح این مطلب در اینجا هنوز زود است.
بعید نیست اینکه گفته اند میلیون ها زبان وجود دارد، مراد شمار بسیارنسخه ها باشد.آشکار است که نسخه ها یا همان جسم سپهر را عالمان به انحاء بسیار شکل دهند که شاید خود، خودآگاه به اشکال آن نباشند و با ذکر و تروّی و استقراء نسخ که اینجا بیاوریم به خودآگاهمان بیاید.
گاه نسخه به حسب ذات روح سپهری به شکلی درمی آید و گاه شاکله آن بحسب عروض امر دیگر است. مثلاّ نسخه لب دوخته یا رازآلود (بیان ظریفی است که اسرار را به آن به محرمان و نه نامحرمان رسانند و بیشتر به رمز متکوّن می شود. نظر به فاخریت ذاتی مفهوم و پاره کنندگی آن برای وعاء شنونده؛ حکیم آن را به نسخه لب دوخته و به مقدار لازم بسط می دهد. مثلاً تسبیح موجودات مر حبیب را نسخه لب دوخته و رازآلود است)
بدان ایدک الله تعالی فی الدّارین که اکثری مفاهیم عالم و حقایق محاذات آن، در نسخه رازآلود و لب دوخته آمده است. این معاذ الله نه از جهت بخل معلّم (نبی اکرم صلوات الله علیه و تابعین او) و حبیب (معاذ الله) است بل به دلیل سوزانی و تندی شراب آن است و قلّت و کمی ما.
نه حقایق عالم با نامحرمان هم شخن می شوند و نه نسخه ها بی اذن و حکمت رازگویی می کنند . همه به مقدار است. آن هم که به مقدار است، قرین احتیاط است. گو اینکه همه ی عقلای عالم در مناطق سوزاننده احتیاط می کنند. چونانکه جبریل امین که با معلم به معراج می رفت خودش ماند از ترس سوختن. چرا که نسخه در بالاتر، رازآلودتر و سوزان تر بود و جبریل می دانست و ادب و شرط عقل گقت به او حکم کرد که بمان. لزوم توقف ذاتی یا عرضی را بخوانید.
در هر حال اگر خواستی در این معنا، مباحثه کنی که مفهوم، به حسب ذات سوزان نیست نه اشکال است و نه اصرار. طوبی لک و حسن مأب. اما به اینکه لایه های حقایق در اعماق ذاتاً سوزان باشند خوشبینم. بی نهایت ها به گمانم ذاتاً سوزان و برّان اند و در هر حال نسخه ی حکیم به اقتضاء کاربرد و نیز سنخ مخاطبان به اشکال بیانی درمی آید
این شمه ای از نسخه بود که بیان شد برخی از نسخه ها را به دلیل اهمیت در فرهنگنامه رجاء 1 و 2 آوردیم … فراتر از آن سخن بسیار است.