1

گفتاوردهایی در باره شک و یقین (Quotes)

 

Quotes

 

 

New-Bitmap-Image-33

A good doubt, in epistemology and creativity is that breaks the quiescence, and the quiescence is that we thought “All angles of the triangle is 180 degrees” for 2000 years!!

 

The greatest problem in Epistemology is that: We are not God!! & this is not a problem but so excellent!!

God+Me= Creativity!! That’s all, Like E=mc2

The concepts in human knowledge structure are galaxy-like, Please observe them like galaxies.

There is no dispute among believer to Ibrahim’s religion. Jews, Christians and Muslims both Shia and Sunni all can live together with love, joy, peace and they can love God. The distance among them of divining is thinner than hair.




شاید دانشنامه های برخط و آزاد بهتر از کتاب اند (مقاله)

Zhml2Cov6gkjtgsz0xz




سیاست گذاری فرهنگی (علم شناسی)

v6gkjtgsz0xz




تقریر شبکه ای بودن علم

بسمه تعالی

نظریه ذره ای کهکشانی، قائل به این است که علوم موجود در دانش سراهای جهان  کهکشان سانی  است.  البته مدینه علم، نبی اکرم صلوات الله علیه است و ما هر قدر پیش برویم، سپهر علوم به انتظام و شُستگی نزدیک می شود. چرا که علوم، بی انتهاء و در حال تحول هستند (نگا. اقسام تحول ) و اگر چه بدیهیات اولیه پایداراند (نگا. فهم های ثابت طلایی)

ساختار مغز انسان شبکه ای عمل می کند و این مساله در  تعاملات علم ساختی  و فرهنگ ساختی  نمودی تمام و کمال می یابد. سخنرانی Manuel Lima : A visual history of human knowledge اگر چه قدری کوته نظرانه است و گاهی از تخیل مایه گرفته اما شنیدن آن میتواند مفید باشد. البته موسسه تد یک موسسه و بنیاد علمی (دانش سرا) به معنای واقعی کلمه نیست. اگر چه تلاش زیادی کرده که به مطالب خود  موجهیت دانشسرایی بدهد و به گمان من افراد زیادی هستند که آن را باور کنند.   در هر حال شنیدن سخنرانی آقای لیما برای درک وضعیت علوم این عصر بدون فایده نیست.

یادداشت حمید رجایی


 

متن سخنرانی:

در طول ۱۰ سال گذشته، درباره راهی که مردم اطلاعات را طبقه بندی و تجسم می‎کنند درحال تحقیق بوده ام. و متوجه تغییر جالبی شده ام.

۰۰:۲۱ ما برای مدت زیادی، در جهان پیرامون خود، به طبقه بندی منظم طبیعی معتقد بودیم، که همچنین به عنوان زنجیره عظیم وجود و یا “Scala naturae” در زبان لاتین شناخته می‎شد، یک نظام منظم بالا به پایین که معمولا از خدا در بالاترین رتبه آغاز می‎شد، توسط فرشتگان، خردمندان، مردم عادی و حیوانات ادامه می‎یافت. این ایده در اصل براساس هستی شناسی ارسطو پایه گذاری شده بود، که همه چیزهای شناخته شده توسط بشر را در دسته بندی‎های مخالف هم قرار می‎داد، مانند چیزی که در پشت سر من می‎بینید. اما با گذشت زمان به اندازه کافی جالبی، این موضوع باعث توسعه شاخ و برگ درختی شد که بعد ها با نام درخت پرفیریان شناخته شد، و همچنین به عنوان کهن ترین درخت دانش در نظر گرفته شد.

۰۱:۱۰ در واقع، شمای پر شاخ و برگ درخت، استعاره قدرتمندی از انتقال اطلاعات بود که به مرور زمان به یک ابزار ارتباطی مهم برای مشخص کردن گستره سیستم‎های دانش تبدیل شد در اینجا درختانی را که برای ترسیم کردن اخلاقیات استفاده می‎شدند، به همراه درخت محبوب فضایل و درخت رذایل و تصاویر زیبایی از قرون وسطا را مشاهده می کنید درختانی را می‎بینیم که برای ترسیم روابط فامیلی استفاده می‎شدند، و پیوندهای خونی مختلف میان مردم را نشان می‎دادند. همچنین درختانی را می‎بینیم که به عنوان شجره نامه استفاده می شدند، که احتمالا محبوب ترین نمونه‎های اولیه نمودارهای درختی بودند. به نظرم اکثر شما شجره نامه‎های خانوادگی را دیده باشید. و شاید حتی بعضی از شما شجره نامه خودتان را به این شکل دیده باشید. همینطورمی‎توانیم درختانی را ببینیم که قوانین را مشخص می‎کردند، احکام و قوانین مختلف شاهان و حاکمان. و البته در نهایت محبوب ترین استعاره علمی، درختانی را می‎بینیم که گونه‎های شناخته شده توسط بشر را نشان می‎دهند. و در نهایت، درخت‎ها به تشبیهات بصری بسیار پرقدرتی تبدیل شدند، زیرا از بسیاری جهات، پاسخگوی نیاز بشر به نظم، تعادل، وحدت و تقارن بودند.

۰۲:۲۰ هرچند، امروزه ما با مسائلی چنان پیچیده و بغرنج مواجه هستیم که فهم آنها تنها با استفاده از یک نمودار درختی ساده غیر ممکن است. و هم اکنون یک تشبیه جدید در حال ظهور است، و در واقع جایگزینی برای نمودار درختی به منظور نمایش سیستم‎های مختلف اطلاعات شده است. در واقع این روش، دید جدیدی را برای درک جهان پیرامونمان به ما ارائه کرده است. و این تشبیه جدید، تشبیه شبکه‎ای است. و این حرکت از درختان به سمت شبکه‎ها را در بسیاری از زمینه‎های دانش مشاهده می‎کنیم.

۰۲:۵۳ می‎توانیم این جابجایی را در روشی که برای درک مغز استفاده می‎کنیم، ببینیم. تا پیش از این، ما به مغز به عنوان یک عضو متمرکز و طبقه بندی شده نگاه می‎کردیم، که هر بخش آن مسئول فعالیت‎ها و رفتارهای خاصی بود، هرچه بیشتر درباره مغز می‎فهمیم، بیشتر به عنوان یک سمفونی بزرگ به آن نگاه می‎کنیم، که توسط هزاران هزار ساز مختلف اجرا شده است. در این تصویر زیبا که توسط پروژه مغز آبی ایجاد شده است، می‎توانید ۱۰٫۰۰۰ عصب و ۳۰ میلیون ارتباط را مشاهده کنید. و این تصویر، تنها ۱۰ درصد از بخش نئوکورتکس پستانداران را نشان می‎دهد. همچنین می‎توانیم این تغییر را در روشی که برای درک دانش بشر استفاده می‎کنیم، ببینیم.

۰۳:۳۵ اینها، درختان به یاد ماندنی دانش و علم اند، که توسط محقق اسپانیایی، رامون لو، ایجاد شده‎اند. و لو در واقع فرد پیشگامی بود که برای اولین بارعلم را به شکل درخت تشبیه کرد، تشبیهی که ما، هنگامی که می‎گوییم “زیست شناسی یکی از شاخه‎های علوم است” و یا وقتی که می‎گوییم “ژنتیک یکی از شاخه‎های علوم است” از آن استفاده می‎کنیم. اما، احتمالا زیباترین درخت دانش، حداقل به نظر من برای دایره المعارف فرانسوی توسط دیدرون و دالامبرت در ۱۷۵۱ ایجاد شده بود. این، درواقع پایه روشنفکری فرانسه بود، و این تصویر زیبا به عنوان جدول اطلاعات برای دایره المعارف بود. و در واقع گستره‎ی دانش را در قالب شاخ وبرگ مجزای درخت مشخص می‎کرد.

۰۴:۱۸ اما دانش بسیار گسترده‎تر از این است. اینها، دو نما از شبکه ارتباطات داخلی بین موضوعات در ویکی پدیا هستند– سمت راست موضوعات تاریخی و سمت چپ موضوعات ریاضی قرار دارند. و من گمان می‎کنم با مشاهده این نقشه‎ها و دیگر نقشه‎های تهیه شده از ویکی پدیا– که یکی از پیچیده ترین ساختارهای ریزوماتیک ساخته بشر است– می‎توان به میزان پیچیدگی و وابستگی دانش بشر پی برد، دقیقا مانند یک شبکه.

۰۴:۴۶ همچنین می‎توانیم این جهش را در روشی که برای نشان دادن روابط اجتماعی میان مردم به کار می‎بریم، مشاهده کنیم. این، یک نمودار سازمانی معمولی است. احتمالا خیلی از شما با این گونه نمودارها، در کار خودتان یا جاهای دیگر به خوبی آشنا هستید. این یک ساختار بالا به پایین است که معمولا از مدیر عامل در راس شروع شده، و به سایر کارمندان در پایان، ختم می‎شود. اما گاهی اوقات انسان‎ها، خوب البته همه انسان‎ها ویژگی‎های منحصر به فردی دارند و همیشه بهترین نتیجه، در ساختاری چنین ثابت و خشک، به دست نمی‎آید.

۰۵:۱۹ به نظر من، اینترنت این الگو را به کلی تغییر داده است. این یک نقشه جالب از روابط اجتماعی آنلاین میان سازندگان پرل است. پرل یک زبان برنامه نویسی معروف است، و در اینجا، نحوه داد و ستد اطلاعات میان برنامه نویسان مختلف هنگام کار برروی یک پروژه مشترک نمایش داده شده است. و مشاهده می‎کنید که این فعالیت، یک پروسه کاملا تمرکز زدایی شده است– در این تشکیلات هیچ رهبری وجود ندارد، این، یک شبکه است.

۰۵:۴۵ همین طور می‎توان این جهش را با نگاه کردن به تروریسم، مشاهده کرد. مسئله عمده‎ی امروز در مواجه با تروریسم این است که در واقع با بخش‎های مستقل و تمرکززدایی شده روبرو هستیم و هیچ رهبری وجود ندارد که کل جریان را هدایت کند. و در اینجا مشاهده می‎کنید که چگونه از بصری سازی استفاده شده است. دیاگرامی که پشت سر من مشاهده می‎کنید تمام تروریست‎هایی که در حمله شهر مادرید در سال ۲۰۰۴ درگیر بودند را نشان می‎دهد. و در واقع کاری که در اینجا انجام شده، تقسیم شبکه به سه بخش در سالهای مختلف بود، که همانطور که مشاهده می‎کنید، در لایه‎های عمودی ارائه شده است. و خطوط آبی افرادی که در سالهای متمادی با هم در ارتباط بودند را نشان می‎دهند. پس بنابراین، در اینجا هم هیچ نقش رهبری وجود ندارد این افراد احتمالا، موثرترین افراد در تشکیلات هستند، افرادی که بیش از همه درباره گذشته، برنامه‎های آتی و اهداف این بخش خاص، اطلاعات دارند.

۰۶:۳۶ همین طور جهش از درختان به شبکه‎ها در نحوه دسته بندی و طبقه بندی گونه‎ها نیز قابل مشاهده است. تصویر سمت راست، تنها تصویری است که داروین، در کتاب “خواستگاه گونه‎ها” تحت عنوان “درخت حیات”، قرار داده است. در واقع، نامه ای از داروین به ناشر در دست است که اهمیت این نمودار به خصوص را در آن شرح داده است. این مسئله مهمی برای نظریه تکامل داروین بود. اما محققان به تازگی دریافته‎اند که چیزی که در درخت حیات توجهی به آن نشده است شبکه به هم فشرده‎ای‎ از باکتری‎ها است که گونه‎هایی را که تا کنون کاملا از هم جدا بوده‎اند را در چیزی که دیگر درخت حیات نیست، و شبکه حیات خوانده می‎شود، به هم پیوند می‎دهند.

۰۷:۲۰ و در نهایت، مجددا می‎توان این جهش را در نحوه بررسی اکوسیستم‎های اطراف زمین، مشاهده کرد. مدتی است که نمودارهای ساده انگارانه شکار در برابر شکارچی که همگی در مدرسه‎ها یاد می‎گرفتیم، از بین رفته‎اند. این تصویری بسیار واقع گرایانه تر از یک اکوسیستم است. این نموداری است که توسط پروفسور دیوید لوین ایجاد شده است، و بیش از صد گونه مختلف را که با ماهی کاد در ارتباط هستند را در ساحل نیوفاندلند کانادا نشان می‎دهد. و به گمان من، به این شکل می‎توان به درک عمیق تری از پیچیدگی‎ها و وابستگی‎های اکثر اکوسیستم‎های زمین، دست یافت.

۰۷:۵۳ اما، حتی در حال حاضر، این تشبیه شبکه‎ای در حال ایجاد شکل‎ها و فرم‎های گوناگونی است و در حال تبدیل شدن به یک روش طبقه بندی در حال رشد است. و در حال تبدیل شدن به قواعد یک زبان جدید است. و این جنبه‎ای است که واقعا مرا شگفت زده می‎کند. و در واقع، اینها ۱۵ روش گونه شناسی مختلف هستند که من در طول زمان، جمع آوری کرده‎ام، و تنوع بی حد و حصر این روش بصری جدید را به خوبی نشان می‎دهند. و به عنوان مثال، در دسته‎ی بالا، همگرایی شعاعی وجود دارد، یک مدل نمایش بصری که در پنج سال اخیر به شدت مورد توجه واقع شده است. در بالا و سمت چپ، اولین پروژه یک شبکه ژنتیکی است و بعد از آن شبکه آدرس‎های آی پی– ماشین‎ها و سرورها–قرار دارد. پس از آن شبکه ای از دوستان در سایت فیس بوک، قرار دارد. احتمالا موضوعاتی متفاوت تر از اینها وجود ندارند که برای نمایش اطلاعات و پیچیدگی‎های بی پایان خود از روشی بصری مشابه استفاده کنند. و در اینجا مثالهای بیشتری از گونه‎های مختلف طبقه بندی‎های بصری که من جمع آوری کرده‎ام مشاهده می‎کنید.

۰۸:۵۹ اما شبکه‎ها تنها استعاره‎های علمی نیستند همانطور که طراحان، محققین و دانشمندان در سیستمهای مختلف از آنها بهره می‎برند، آنها در زمینه‎های مختلفی در حال تاثیرگذاری بر هنرهای سنتی هستند مانند نقاشی و مجسمه سازی، و در حال تاثیرگذاری بر هنرمندان زیادی هستند. و شاید به دلیل تاثیر زیبایی شناسانه ای که برآنها دارند– آنها بسیار زیبا هستند– درحال تبدیل شدن به یک الگوی فرهنگی هستند، و جنبش هنری جدیدی که من “نِتورکیسم” می‎نامم را به راه انداخته‎اند. و تاثیرات این جنبش را از جهات متعددی مشاهده می‎کنیم این تنها یکی از چندین مثال موجود است، که می‎توانیم تاثیر علم را بر هنر ببینیم. مثالی که در سمت چپ شما قرار دارد، نقشه آی پی است، یک نقشه آی پی کامپیوتری، دوباره — سرورها و ماشینها و در سمت راست، شما نقاشی “سازه‎های گذرا و شبکه‎های ناپایدار” اثر شارون مولی قرار دارد، که با استفاده ازرنگ و لعاب روی کرباس درست شده است. و اینها نقاشی‎های بیشتری از شارون مولی هستند، نقاشی‏‎هایی زیبا و پیچیده.

۰۹:۵۹ و اینها مثالهای دیگری از گرده‎افشانی متقاطع بین علم و هنر هستند. در سمت چپ شما، اثر “عملیات لبخند” قرار دارد که یک نقشه کامپیوتری از شبکه اجتماعی است. و در سمت راست شما، “زمینه ۴” اثر اما مکنلی دیده میشود. که اثر گرافیت بر کاغذ است. اما مکنلی یکی از سردمداران اصلی این جنبش است، و او این مناظر قابل توجه و تخیلی را ایجاد می‎کند، که شما می‎توانید تاثیر بصری سازی سنتی شبکه‎ای را در آنها ببینید.

۱۰:۲۹ اما نتورکیسم تنها در دو بعد صورت نمی‎پذیرد. این شاید یکی از پروژه‎های مورد علاقه‎ی من در این جنبش جدید باشد. و به نظر من عنوان گویای همه چیز هست– “شکل گیری کهکشان‎ها در طول رشته‎ها، همانند قطرات بر روی تارهای عنکبوت”. و من فکر می‎کنم که این اثر به خصوص فوق‎العاده قدرتمند باشد. این کار توسط توماس ساراسانو ایجاد شده بود و او با اشغال این فضاهای بزرگ، این اتصالات عظیم را تنها با ریسمانهای پلاستیک ساخت. و شما در واقع در این فضا حرکت می‎کنید و در امتداد این ریسمانها کاوش می‎کنید، به گونه‎ای کل شبکه درحال حرکت است، تقریبا همان طور که یک شبکه واقعی حرکت می‎کند.

۱۱:۰۶ و این هم یک نمونه دیگر از حرکت نتورکیسم به مرحله‎ای کاملا جدید. این کار، اثر هنرمند ژاپنی شیهارو شیاتو است به نام “در سکوت”. و شیهارو مانند توماس ساراسنو این فضاها را با شبکه‎هایی منسجم پر کرده است، این شبکه منسجم از ریسمان‎های پلاستیکی پشم سیاه و نخ، که همانطور که مشاهده می‎کنید در برخی نقاط اشیائی را دربر گرفته‎اند و بعضا حتی انسان‎ها را در تاسیسات خود قرار داده است.

۱۱:۳۴ اما شبکه‎ها تنها رویه‎ای تازه نیستند، که بتوان آنها را به راحتی نادیده گرفت. شبکه‎ها در واقع مفاهیم تمرکز زدایی، ارتباط متقابل و وابستگی درونی را بیان می‎کنند. و این طرز تفکر برای حل مسائل پیچیده‎ای که ما امروزه با آنها روبرو هستیم بسیار مهم است. از رمزگشایی مغز انسان گرفته تا درک جهان پهناور پیرامونمان. در سمت چپ، تصویری از شبکه عصبی موش را مشاهده می‎کنید– در این ابعاد به خصوص بسیار شبیه شبکه عصبی خودمان است. و در سمت راست، شبیه سازی هزاره را مشاهده می‎کنید. این بزرگترین و واقع گرایانه ترین شبیه سازی از رشد ساختار کیهانی بود. این نمونه قادر به ایجاد دوباره تاریخ ۲۰ میلیون کهکشان در حجم ۲۵ ترابایت از داده‎ها، بود. و به صورت اتفاقی یا نه، من این مقایسه‎ به خصوص را میان کوچکترین ابعاد دانش–مغز– و بزرگترین ابعاد دانش–خود کهکشان– پیدا کرده‎ام.. و این موضوع بسیار هیجان انگیز و شایان توجه است. زیرا همانگونه که بروس ماو می‎گوید، “زمانی که همه‎ی چیزها به هم مربوط هستند، خوب یا بد، همه چیز اهمیت پیدا می‎کند.”

۱۲:۴۲ بسیار متشکرم .

۱۲:۴۳ (تشویق حضار)




ایده برای تولید فیلم سینمایی و مستند

کمال کورسل جوان مسیحی فرانسوی، مسلمان شد و خودش تحقیق کرد شیعه شد تحقیق کرد همراه امام خمینی به ایران آمد و طلبه شد و جبهه رفت و شهید شد… آری اینان بدست آمدند.

 

 images

یک نفر بود مثل آدم های دیگر، موهایی داشت بور با ریشی نرم و کم پشت و سنی حدود هفده سال. پدرش مسلمان بود و از تاجرهای مراکش و مادرش، فرانسوی و اهل دین مسیح.
«ژوان» دنبال هدایت بود. در سفری با پدرش به مراکش رفت و مسلمان شد.
محال بود زیر بار حرفی برود که برای خودش، مستدل نباشد و محال بود حقی را بیابد و با اخلاص از آن دفاع نکند.
در نماز جمعه اهل سنت پاریس، سخنرانی های حضرت امام را که به فرانسه ترجمه شده بود، پخش می کردند. یکی از آن ها را گرفت و گوشه خلوتی پیدا کرد برای خواندن، خیلی خوشش آمد و خواست که بازهم برای او از این سخنرانی ها بیاورند.
بعد از مدتی، رفت و آمد «ژوان کورسل» با دانشجوهای ایرانی کانون پاریس، بیشتر شد.
غروب شب جمعه ای، یکی ازدوستانش «مسعود» لباس پوشید برود کانون برای مراسم، «ژوان» پرسید:«کجا می ری؟» گفت: «دعای کمیل» ژوان گفت:«دعای کمیل چیه؟! ما رو هم اجازه می دی بیاییم!» گفت: «بفرمایید».
چون پدرش مراکشی بود، عربی را خوب می دانست. با «مسعود»۱ رفت و آخر مجلس نشست. آن شب «ژوان» توسل خوبی پیدا کرد. این را همه بچه ها می گفتند.
هفته آینده از ظهر آمد با لباس مرتب و عطر زده گفت: «بریم دعای کمیل»
گفتند:«حالا که دعای کمیل نمی روند»؛ تا شب خیلی بی تاب بود.
یک روز بچه های کانون، دیدند «ژوان» نماز می خواند، اما دست هایش را روی هم نگذاشته و هفته بعد دیدند که بر مُهر سجده می کند.
«مسعود» شیعه شدن او را جشن گرفت.
وقتی از «ژوان» پرسید: «کی تو رو شیعه کرد؟» او جواب داد: «دعای کمیل علی(ع)»
گفت: «می خواهم اسمم رو بذارم علی»
مسلمان های پاریس، عمدتاً اهل سنت بودند و اذیتش می کردند. «مسعود» گفت: «نه، بذار یه راز باشه بین خودت و خدا با امیرالمؤمنین(ع).»
گفت: «پس چی»
ـ «هرچی دوست داری»
گفت: «کمال»
چه اسم زیبایی، برای خودش انتخاب کرد. مسیحی بود. شد مسلمان اهل سنت و بعد هم شیعه، در حالی که هنوز هفده بهار از عمرش نگذشته بود.
مادرش، خیلی ناراحت بود. می گفت:«شما بچه منو منحرف می کنید»
بچه ها گفتند: «چند وقتی مادرت را بیار کانون» بالاخره هم مادرش را آورد. وقتی دید بچه ها، اهل انحراف و فساد نیستند، خیالش راحت شد.
کتابخانه کانون، بسیار غنی بود. «کمال» هم معمولاً کتاب می خواند. به خصوص کتاب های شهید مطهری.
خیلی سؤال می کرد. بسیار تیزهوش بود و زود جواب را می گرفت، وقتی هم می گرفت ضایع نمی کرد و به خوبی برایش می ماند.
یک روز گفت: «مسعود! می خوام برم ایران طلبه بشم»
ـ «برو پی کارت. تو اصلاً نمی توانی توی غربت زندگی کنی. برو درست را بخوان.»
آن زمان دبیرستانی بود.
رفت و بعد از مدتی آمد و گفت:«کارم برای ایران درست شد. رفتم با بچه ها، صحبت کردم. بنا شده برم عراق. از راه کردستان هم قاچاقی برم قم.» با برادرهای مبارز عراقی رفاقت داشت. مسعود گفت: «تو که فارسی بلد نیستی، با این قیافه بوری هم که داری، معلومه ایرانی نیستی!
خیلی اصرار داشت. بالاخره با سفارت صحبت کردند و آن ها هم با قم و در مدرسه حجتیه پذیرش شد. سال شصت و دو ـ شصت و سه بود.
ظرف پنج ـ شش ماه به راحتی فارسی صحبت می کرد.
اجازه نمی داد یک دقیقه از وقتش ضایع شود. همیشه به دوستانش می گفت: «معنا ندارد کسی روی نظم نخوابد؛ روی نظم بیدار نشود.»
خیلی راحت می گفت:«من کار دارم. شما نشستید با من حرف بزنید که چی بشه! برید سر درستون. من هم باید مطالعه کنم.»
یک کتاب «چهل حدیث» و «مسأله حجاب» را به زبان فرانسه ترجمه کرد.
همیشه دوست داشت یک نامی از امیرالمؤمنین(ع) روی او بماند. می گفت:«به من بگید ابوحیدر، این آن رمز بین علی(ع) و من هست.»
یک روز از «مدرسه حجتیه» زنگ زدند که آقا پایش را کرده توی یک کفش که من زن می خواهم. هرچه می گوییم حالا اجازه بده چندسالی از درست بگذره، قبول نمی کند.
مسعود گفت:«حالا چه زنی می خواهی؟»
گفت:«نمی دونم، طلبه باشد، سیده باشد، پدرش روحانی باشد، خوشگل باشد.»
مسعود هم گفت:«این زنی که تو می خوای، خدا توی بهشت نصیبت می کند.»
هرچه توجیهش کردند، فایده نداشت.
«مسعود» یاد جمله ای از کتاب حضرت امام افتاد که توصیه کرده بودند «طلبه ها، چند سال اول تحصیل را اگر می توانند، وارد فضای خانوادگی نشوند.»
رفت کتاب را آورد. گفت: «اصلاً به من مربوط نیست، ببین امام چی نوشته.»
جمله را که خواند، کتاب را بست. سرش را انداخت پایین. فکر کرد و فکر کرد. بعد از چند دقیقه سکوت گفت: «باشه»
خیلی به حضرت امام ارادت داشت. معتقد بود فرامین ولی فقیه، در واقع، دستورات اهل بیت(ع) است.
هر وقت ما گفتیم:«امام» می گفت: «نه! حضرت امام»
یک روز رفت پیش مسعود و گفت: «می خواهم برم جبهه» ایام عملیات مرصاد۲ بود.
مسعود گفت:«حق نداری» گفت: «باید برم» مسعود:«جبهه مالی ایرانی هاست؛ تو برو درست رو بخوان» گفت: «نه! حضرت امام گفتند واجب است.»
فردای آن روز، رفته بود لشگر بدر و به عنوان بسیجی، اسم نوشته بود و رفت عملیات مرصاد. هنوز یک هفته نشده بود که خبر شهادتش را آوردند. آن موقع، تقریباً بیست و چهار سال داشت.
از زمان بلوغش تا شهادت هشت ـ نه سال بیشتر عمر نکرد، ولی هر روز یک قدم جلوتر بود. مسیحی بود، سنی شد، و بعد شیعه مقلد امام شد و مترجم و بالاخره رزمنده.
چقدر راحت این قوس صعودی را طی کرد، چقدر سریع.
کمال، آگاهانه کامل شد و در یک کلام، بنده خوبی شد.
یکی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه می گوید: اگر «کمال کورسل» شهید نمی شد، امروز با یک دانشمند روبه رو بودیم، شاید با یک روژه گاردی دیگر!
کمال عزیز! ریشه های باورت در ضمیرما، تا همیشه سبز باد!

پی نوشت ها:
۱٫ جناب سیدمسعود معصومی استاد حوزه علمیه قم که برای تحصیل ادیان شناسی، به فرانسه رفته بودند.
۲٫ در عملیات مرصاد صدها تن از منافقین به دست دلاوران ایرانی آرزوی تسخیر تهران را با خود به گور بردند و مابقی فرار کردند.
۳٫ خاطرات براساس مصاحبه ای است که نشریه حجره با حجت الاسلام معصومی در شماره های هشت و نه داشتند

نگا. تارنمای تبیان




سخنرانی آیت الله حاج آقا رحیم ارباب/ مناسبت ماه مبارک رمضان

 


حاج آقا رحیم ارباب فرزند حاج على پناه. زاده روستای برکت خیز چرمهین⇓ درگذشته ی ۱۳۹۶ ق. عالم فقیه، حکیم عارف، وی در اصفهان نزد علماى بزرگى چون حاج میرزا بدیع درب‏ امامى، سیّد محمّد باقر درچه‏ اى، آقا سیّد ابوالقاسم دهکردى، جهانگیرخان قشقایى و آخوند کاشى، کسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسید. مراتب سیر و سلوک را نزد جهانگیرخان و آخوند کاشى فرا گرفت. ایشان شاگرد خاص آخوند کاشى بود و مدّت بیست سال متوالى در خدمت وى بود و انواع علوم را از محضر او آموخت. ارادت وى به استادش چنان بود که بعد از فوت استاد، هر هفته به زیارت قبر وى مى‏ رفت و هنگام فوت نیز وصیت نمود در مجاورت استادش دفن شود. ادامه

 


⇑ از شهرهای استان اصفهان در بخش باغ بهادران، شهرستان لنجان  در مرکز ایران است.