1

سیاست محرمانگی پایگاه علمی طلوع مهر/ Our privacy policy

 

به پایگاه طلوع مهر خوش آمدید!


بخش نخست

نقل مطلب از بخش های مختلف پایگاه علمی طلوع مهر، با ذکر منبع کامل و درج محتوا، به طور مشخص و در گیومه (یا هر آنچه با کارکرد آن) بلامانع، بلکه باعث خشنودی است. شایسته است آدرس دهی ها، حتی الامکان، دقیق و بر اساس استانداردهای معمول و مألوف باشد (مثلاً:  رجایی، حمید، (۱۳۹۵) فرهنگنامۀ برخط رجاء، <hamid-rajaei.com>)

اشتراک گذاری مطالب طلوع مهر، با شرط فوق، در شبکه های مجازی و اجتماعی قانونی، بدون مقارنت تصاویر نامتناسب، بلامانع است.

♣ کلیه مطالب مندرج در پایگاه علمی طلوع مهر، از آثار علمی حمید رجایی است (مگر مطالبی که نویسنده آن مشخص شده باشد) کلیّه حقوق مادی و معنوی این آثار، برای نگارنده، محفوظ  است.

♣ برخی از پیوندها، شما را به تارنماهایی بیرون از طلوع مهر ناوبری می کند، طلوع مهر، هرگز مؤیّد کلیّت آن پایگاه ها نیست. شاید آن پیوند، صرفاً یک شاهدِ مثال یا سرخطی برای یک محتوا را در اختیار شما قرار می دهد.

♣ هر گونه سوء استفاده، تحریف و تقطیع تحریف آمیز نسبت به مطالب، جرم محسوب شده و در صورت کشف تخلّف، از مجاری قانونی پیگیری می شود. 

♣ خط مشی، اهداف و شعار طلوع مهر، کاملاَ مشخّص است. نباید مطلبی از پایگاه، در جهت مقاصدی جز این خط مشی، بهره برداری شود.

♣ هر گونه دخل و تصرف در نقل مطالب، بجز آنچه در بخش تمیزکاری و نیز روال «خلاصه کردن» ذکر شده، ناشایست بوده و احتمال پیگیری حقوقی دارد.

طلوع مهر، هیچ گونه وابستگی به هیچ ارگان دولتی، خصوصی یا مؤسّسه داخلی و خارجی ندارد. هیچ بودجه ای از هیچ کجا دریافت نمی کند و وامدار اهداف سازمانی هیچ کجا نیست. طلوع مهر، یک پایگاه علمی شخصی و متعلق به حمید رجایی  است. همکاران افتخاری و کاربران به طور معمول، امکان دخل و تصرف در مطالب را ندارند. 

♣ طلوع مهر، در ایتا و سروش، دو کانال رسمی دارد. یک کانال با عنوان «پایگاه علمی حمید رجایی» و دوم «فرهنگنامه رجاء Wikirajaei». همه، سیاست محرمانگیِ مشابهی دارند. پیشنهاد می کنیم، مطالب پایگاه را در آن جا رصد فرمایید. (هم اینک روی پیوندهای بالا کلیک نمایید)


بخش دوم

مسئولیّت محتوایی مقالات، سخنرانی ها و رسانه های دیداری و شنیداری دیگران که در پایگاه طلوع مهر آمده، به عهده خالقان آن است. علت درج آن در پایگاه، فقط حدنصابی از مناسبتِ محتوایی است.

پرسش ها و دیدگاه های شما، یا در پایگاه درج نمی شود یا فقط در صورت وجود اغلاط نگارشی، صرفاً تمیزکاری می شود. نشان هویت کسانی که دیدگاه می گذارند، بسته به نام حقیقی یا دلبخواه خودشان، در پایگاه منعکس می شود.

♣ دیدگاه یا هر نوع مطلب از سوی کاربران که در پایگاه منعکس شده است، مشخصاً در هیچ پایگاهی به اشتراک گذاشته نمی شود. اما وقتی صفحات اصلی به اشتراک گذاشته  شوند، تبعاً این اتفاق می افتد.

♣ آدرس ها، شماره تلفن ها و رایانامه های شما، نزد ما امانت است و اگر چه به سرعت حذف می شوند، اما در جای دیگری (جز گنجانه پایگاه) حفظ نمی شوند.

 


تماس با ما

اگر پرسش یا پیشنهادی در ارتباط با سیاست محرمانگی طلوع مهر دارید، لطفا از طریق ایمیل  TolooemehrGroup@gmail.com با ما تماس بگیرید.

از شما سپاسگزاریم

 




حق مداری و تکلیف مداری (فر.ش)

حق مداری و تکلیف مداری (فر.ش)  نوعی نگرش و رفتار اجتماعی است ( و نه آموزه ای مدرسه ای و دانسشرایی )  که با اتکاء به آن افراد و گروه ها، به طور جدی در طلب و نظارت بر حقوق خود برمی آیند و اجازه نمی دهند کسی زیر هر عنوان، حق آنان را ضایع کند (حق مداری) همچنین در فرهنگ تکلیف مداری، تکالیف خود می جویند و به آن پایبندی نشان می دهند. 

در معارف اسلامی حق جویی یک تکلیف است و انجام تکالیف به حق مداری منجر می شود. اما اصطلاح حق مداری و تکلیف مداری، ناظر به نگرش ساری و جاری و رفتار شایع جامعه است و نه معارف اسلامی. پس این دو به  بخشی از فرهنگ ساری و جاری اشاره دارد و نه به آموزه های دینی.

♣ در فرهنگ بایسته آموزه های اولیه محوریت دارد. در اینجا نگرۀ اجتماعی محور است. فسادهای اجتماعی و سیاسی در جوامع حق مدار کمتر است. تکلیف مداری،  آن نگرش و رفتاری در فرهنگ و گروه ها است که مردم را به انجام تکالیف الهی و مدنی، فردی اجتماعی و… ترغیب و تشویق می کند. تکلیف مداری، لازمه حیات اخلاقی و بشری است. در اسلام حق و تکلیف بر میزانی که خداوند متعال تعیین کرده است، تعریف می شود. مردم باید حق مداری و تکلیف مداری را توأمان داشته باشند. مسلمانان در بیشتر کشورها تکلیف مدارانانه زندگی می کنند و این موجب می شود که حاکمان و استعمارگزان حقوق آنان را به تاراج برند. حق مداریِ بیش از حد، ممکن است برآمده از تفکر انسان گروانه باشد. تکلیف مداری بیش از حد، احتمالاً مربوط به عدم درک درست تکلیف و حق است. نگا. کژکارکرد


Warning_UploadText

♣ حق مداری و تکلیف مداری،یک باور و رفتار  فرهنگی است و نه آموزه ای فلسفی، آموزۀ های فلسفیِ مرتبط با این دو، مبانی فکری مسئلۀ حق و تکلیف است.

♣ ممکن است برخی از اندیشمندان دلسوز گمان کنند اگر کسی مردم را به تکلیف مداری دعوت کند می خواهد آنان را به رویکردی اومانیسمی یا مثلاً شورش علیه حاکمیت دعوت کنند! لازمه دعوت به حق مداری چنین چیزی نیست. تکلیف مداری افراطی آسیب خیز تر از حق مداری افراطی است. چون تکلیف مداری افراطی، زمینه تولد فراعنه را فراهم می کند. حق مداری به معنای خودخواهی و محبت دنیا نیست. مردم نباید در مواجه با حاکمیت در پاسداشت از حقوق خود کوتاهی کنند. نظارت اجتماعی در پرتو حق مداری بسیار بهتر صورت می گیرد.


♦ گفتار مرد در خیابان: شکمبه را نباید دست گرگ داد.

♦ مردم باید هم تکلیف مدار و هم حق مدار باشند. مردم ایران هنوز متعادل نیستند و در حق مداری در حال توسعه اند. نهاد های مدنی اسلامی ( ونه سکولار) می تواند مردم را در حق مدار شدن کمک کنند.




مرز دانش (ش.ش)

مرز دانش (ش.ش) عبارت از سنخ  تعاملات علم ساختی  که عالمان درست آنجا که علم و آگاهی شان در  سپهر معرفت  تمام می شود، صورت میدهند. در مرز دانش، آنچه در پیش رو دارند، پرسش و مجهول و آنچه با خود دارند، داشته های از پیش، شوق به دانستن و اشراقات و ایده پردازی ها و  ذهن اندازی  هاست. مرز دانش بطور بالفعل یا بالقوه و نقطه به نقطه و ذره ای در تمام اجزاء کهکشان علم وجود دارد. زیرا ما محاط به نادانی هستیم. هر کجا جوشش آموختن و اکتشاف را برانگیزیم و در صدد گسترش دانایی جمعی یا گروهی ( یا فرد در گروه) شویم در مرز دانش هستیم.

 

 

 




زیبایی شناسی (فلسفه)

زیبایی شناسی (فلسفه) هرگونه بحث علمی و قابل پذیرش در دانشسرا در مورد زیبایی است. [۱] زیبایی شناسی، مشحون از مباحث استحسانی  درجه اولی و درجه دومی است و این ایرادی ندارد. بحث هایی چون: چیستی زیبایی، چگونگی و چرایی درک زیبایی،  عالَم شناسی  زیبایی، عصب ادراک شناسی زیبایی (نگ. علوم ادراکی) و نیز تحلیل وجوه زبیایی یک موجود خاص مانند یک مخلوق از مخلوقات الهی (یگ گل) یک اثر هنری یا یک ادراک زیبایشی مانند عشق، لذت جنسی، بهجت و… که در آن سنخ ادراکات زیبایشی وجود دارد، همه و همه از مباحث زیبایی شناسی است.

چند نکته

نکته اول: تعبیر زیبایی شناسی درست و زیباشناسی یک غلط رایج و نادرست است. نباید آن را بکار برد.

نکته دوم: گاه از احساس و ادراک زیبایی به زیبایی شناختی تعبیر می شود. این نادرست است. باید به جای آن از واژه «زیبایشی» استفاده کرد. مثلاً «نگاه به این گل حس زیبایشی را در ما برمی انگیزد» و نه «زیبایی شناختی». اما اگر بخث در باره تحلیل چرایی ادراک زیبایی است باید از تعبیر زیبایی شناختی استفاده کرد. مثلاً « از نظر زیبایی شناختی در مورد زیبایی این گل می توان گفت ادراکی ملایم با نفس را در ما موجب می شود و…»


[۱] زیبایی شناسی شامل مباحث استدلالی و ریاضیاتی هم می شود اما بدلیل سنخ موضوع از استحسان ها حرفه ای سرشار است. زیرا این استحسانات در نگاه درجه دومی قوام کافی را دارند. استحسان درجه دومی (حرفه ای) یعنی تعلیل و تحلیل روان شناختی، فیزیولوژیک و فرنگی اجتماعی زیبایی.



جستارهای وابسته

گنجینه معارف، زیبایی و زیبایی شناسی ، حمید رجایی

جهان ماده،  از قوانین ریاضی پیروی می کند. (ویدئو)




تحول انگاره

تحول انگاره (ش.ش) عبارت است تغییر کل نگرانه، رویکردی و قابل توجه نسبت به یک موضوع در یک علم. مثلاً تفسیر متافیزیک پدیده های مادی (در قرون وسطی و طی عصر رنسانس) دچار تحول انگاره شد و سر از پوزیتیویسم منطقی و تجربه گرایی افراطی در آورد. این یک تحول انگاره است. تحول انگاره شامل افزایش یک زاویه دید جدید هم می شود. مثلا نوع نگاه زیبایی شناختی (حرفه ای و نه استحسانی و عامه پسند) یک تحول انگاره است مشروط به این که عالمان آن را قابل توجه بدانند. 

ما در طلوع مهر در پی ایجاد تحول انگاره هستیم. یعنی «نوع نگاه به جهان را در علوم مبتنی بر نگاه الهی کردن» (رویکرد توحیدی و آیه و مخلوق دانستن جهان) و نیز «نقش دادن روشمند منابع اسلام در فرآیند تولید علم انسانی» جایگزین نگاه دنیاگروانه (سکولار) می شود. 

 


جستار وابسته

پارادایم و انگاره




نظریّه معرفت شناسی رجا، چه نیست!

مقدمه

این نگاشته گزیده ای از  اندیشنامۀ رجاء  است و با این نیت در اینجا درج شده تا  نظریه معرفت شناختی رجایی  با سایر نظریاتی که در این حوزه مطرح شده، خلط نشود. چرا که در این میان، مشابهت هایی وجود دارد و این مساله موجب  ذهن اندازی  هایی می شود. از جمله اینکه گمان شود این نظریه همانا یکی از آن ها است. بویژه اینکه در نظریه رجاء، بدلیل اعتقاد به تحول پذیری گستردۀ فهم بشری و سخن از  تعامل و داد و ستد  علوم ممکن است گمان شود این نظریه همان دیدگاه قبض و بسط تئوریک شریعت است. چنین نیست. مگر اینکه کسی با  فلسفه علم  بیگانه باشد و یا در این حوزه، آموخته و کارآزموده نباشد. در ایران عزیز، گاهی و به ندرت  هستند این ملامتگران بیکار که به جای تامل، مثل تفنگی که بی جهت شلیک می کند، زود داوری می کنند. نظریه معرفت شناسی رجاء نه آن است و نه نظریات دیگری که ذیلا به آن اشاره شده است. حتماً نظریّه معرفت شناسی رجاء، مشابه­ت های زیادی با سایر نظریات دارد. گو اینکه هر نظریّه نوپدیدی نمی ­تواند بی مشابه باشد. اما این به معنای تقلید و گرته­ برداری از آن­ ها نیست.

  حمید رجایی، حوزه علمیه قم- خارج فقه و اصول

ساختارگرایی افراطی نیست

نظریّه معرفت شناختی رجاء طرفدار ساختارگرایی [۱] یا تاریخی­ نگری[۲]در علم نیست. اگر مسأله ادوار علم مطرح می­ شود،دغدغۀ تاریخی و ساختاری، بخش غیر مهم نظریّه است. نظریّه،توصیف و تبیین چگونگی کارکرد علم و از آن مهم­تر، وضعیت و سوگیری علوم است.

نسبیت گرایی نیست

نگارنده به «نسبیّت معرفت» معتقد نیست. البته همیشه رگه­ های نسبیت در کلیت معارف بشری پیدا می­شود. اگر واشویی و تمیزکاری علم از نسبیت و تردید و خبط و خطاها، در ابعاد میکروسکپی و ماکروسکپی، تعطیل شود، بخشی از کار عالمان هم تعطیل می­ شود. اما چنانکه می­دانیم، عقیده به «نسبیت معرفت» به معنای «نسبی بودن گستردۀ ارزش و مطابقت معرفت با واقع، یا دخالت زمان و مکان و شرایط، در ثبات اصل الاصول علم» یک ویروس و بیماری خطرناک معرفتی است. مساله تحولات فهم و نیز نظریه صدق ذومراتبی، در بدیهیات به فهم بهتر اشاره دارد و نه تبیین­ های نسبیت ساز.

معتقد به «سیلان فهم» نیست

این نظریه «نظریۀ قبض و بسط تئوریک شریعت» نیست، نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت، با تمام خوش آهنگی­ اش در بیان و تبیین، تمام و سرراست نیست. بخش بزرگی از مسایل معرفتی در آن نادیده انگاشته است و گاهی در نهان و آشکار به­ طور زیانبار، در برابر معرفت دینی، جانب علم (science) پاس داشته و نهایتاً باید گفت اشکالات مهمی در آن وجود دارد. نظریۀ ما نه آن نظریه است و نه از آن سرمشق گرفته است.

اگر در نظریۀ ما، سخن از گزارش تحولات ژرف و بی­شمار در علوم بشری بسیار است، اما متن دین را به آن معنا که از نظریه قبض و بسط فهمیدیم، گرسنه نمی­داند و بلکه اتفاقاً اگر چه گفته می­ شود در کهکشان معرفت بشری،قبض و بسط بسیار است، اما در بخش بزرگی از جهان شناسی این معارف دین است که بطور گسترده مفاهیم علومی سایر علوم را متحول می­کند. نظریه رجاء بر نقش جوهری قرآن و عترت در کهکشان معرفت بشری سخن می­گوید و ساکنان آن را گدایان خانه­ زاد خانۀ امیرالمؤمنین (علیه آلاف التحیه و الثناء) می­ داند (اگر چه اهالی، خود ندانند و علی را نشناسند) او باب مدینه علم است.

ما معتقدیم کهکشان معرفت بدون تعالیم پیامبران و مشخصاً پیامبراکرم و عترت او، علهیم صلوات الله و سلامه، کوخ تاریکی است. حتی با کم توجهی به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه  و مهدویت به مثابه دکترین هم امر فهم دین و دین­ گزاری به انجام نمی­ رسد. بنابراین، این نگاشته را با نگاه باز بخوانید و شباهت ها برایتان شبهه نشود. نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت، رهپویی قابلی (اما نادرست) در تبیین معرفت بشری است و قوت­ های خود را هم دارد.

لزوما انسجام گروی نیست

در نظریه ما از انسجام و بنیان و ذرّه و… سخن بسیار است. اما هیچکدام مستقیماً حاکی از دیدگاه ما در تبیین صدق یا توجیه بر این دو مبنا (انسجام­ گروی[۳] یا بنیان­ گروی[۴]) نیست. به اینکه در این باب حتماً دیدگاهی نداریم؛ اما آنچه بیان می­ شود، سیر در مستندات بالا دستی­ تر هر دو مبنا است.

تبیین ریزوماتیک معرفت نیست

نظریه ما همداستانی با «تبیین ریزوماتیک علم» نیست. ژیل دلوز[۵] رویکردی را پیشنهاد می­کند که ساختار درختی علم را فرو می­ ریزد و آن را به صیرورت عَرضی و متکثر [۶] دارد و به وحدت نمی­ انجامد (دلوز؛۲۴۸:۱۹۹۴ و رامین­نیا،۱۳۹۴:۴۰) به نظر ما علم، هم صیرورت عرضی و طولی دارد و هم تکثر، اما تکثرش به وحدت می­انجامد. این وحدت هم دربردارندۀ نتایج سودمند و پایدار است و هم شکل هنجاری تعالی بخشی دارد. از نظر ما خداوند، سلسله جنبان معرفت بشری است و علم از مقوله رزق هم هست و گوهر آن حیّ است و بدون روح الهی، مرده­ای بیش نیست. بنابراین نباید مشابهت دیدگاه ما بویژه در تبیین دورۀ کهکشان­سانی، خواننده را به اشتباه بیانجامد. البته کهکشان علم بشری بخش نازلی دارد که شاید خصایص آن باعث شده که «دلوز» چنین دیدگاهی را برای تبیین آن برساخته باشد. نمیدانم.

فلسفه پویش نیست

نظریه رجاء، «فلسفه پویش» [۷] وایتهد [۸] نیست. وایتهد کوشیده است میان علم و دین، فهمی یگانه­ وار ایجاد کند. اما معرفت دینی را تا حد «تجربه دینی» فروکاسته و فرآورده­ های تجربی را به شدت در جمع بندی­ ها، غلبه داده است. به عبارت دیگر جهان­ نگری او طبیعی است و خورند تجربی [۹] دارد  (See: Whitehead, 1926, pp 37, 57) او معرفت دینی را در هاون طبیعیات وارد کرده تا آمیزه­ای یگانه بسازد.[۱۰]  در نظریه رجاء، سخن از «تحول و کنش ذرات معرفت»، «کفایت بیشتر تمثل علم به ارگان و نه جزء مکانیکی»، «ساخته شدن غیر اختیاری مفاهیم علومی در بستر علم» و… بسیار است. اما به عکس دیدگاه لغزان وایتهد که انگاره­ های ذره­­ای را از فیزیک کوآنتم الهام گرفته است [۱۱] انگاره ها را، انگاره­ هایی اهتزازی[۱۲] می­داند) ‘گو اینکه مفهوم برآمده از دیدگاه وایتهد شدیداً آمیخته با ایده­ پردازی­ های استحسانی[۱۳] هم هست. ذرات معرفتی در این نظریه ماهیتی سخت هست ه­ای دارند. اگر از بدیهیات­ اند از ثبات مطلق و اگر ذراتِ ­حکمی­ اند، واجد ثبات قابل توجه و به نوعی بنیادین هستند. در واقع نظریه رجاء قرائت معرفت شناختی ریشه­ مند در قرآن و سنت است (بنیادگرا در اعتقاد و اما امری فراتر از بنیادگرایی معرفت شناختی [۱۴])  به عبارت دیگر بازتفسیر معرفت شناختی جهان­بینی اسلامی بر مبنای آموزه های وحیانی است. از طرفی علم (science) همچنان علم است و هم معرفت دینی و علمی با روش خودشان ساخته می­ شوند. اگر چه تعاملات علم ساختی میان آن دو بسیار است.

راهکار کدخدامنشانه نیست

نظریۀ ما راهکاری آشتی­ جویانه و کدخدامنشانه میان علم و دین یا معرفت دینی نیست. هدف ما حتی کدخدامنشی میان ثابت دینی و متحول فهمی و علمی یا آشتی دادن دیدگاه های مختلف معرفت­ شناختی، نیست. شاید در پرتو آن، برخی آشتی کنند یا نکنند. هدف ما بیان یک دیدگاه معرفت­ شناختی است؛ بدون این اهداف محوری (و اما با این میوه­ های معرفتی)

مهم است که ما را واسطه آشتی­ گری ندانند. چون کارهایی به این گل درشتی کار عالِم واقعی نیست. حتی متکلمانِ فیسلوف مسلمان هم می­ خواهند جهان­شناسی خود را بگویند و آنگاه بگویند، جهان شناسی مُثبِت دین هم هست (درست می­ گویند)

ما خواهیم گفت که میان علم و دین تعارضی نیست. اما کسانی که این سخن را گفته­ اند، شاید بیشتر مو را دیده­ اند تا پیچش مو. شاید آنان کدخدامنشی کرده­ اند.

برخی گفته­ اند میان علم و دین تعارض نیست؛ چون دین از خداست و علم هم که درست است! ‏پس چه تعارضی؟ برخی هم گفته­ اند: اگر عالمانِ هر علم، بدون شایستگی و تخصّص کافی، در کار هم دخالت نکنند و مرزها و روش­ ها را رعایت کنند، مشکلی پیش نمی­ آید (گلشنی،۱۳۸۰ ،۵۶)

این اجمالاً سخن درستی است.حقیقت این است که دانشمندان هر قدر هم در اشکوبۀ روش و موضوع و ساحت خود بمانند، اما علومی که تولید می­ کنند، در این اشکوبه­ ها نمی­مانند و در سپهر معرفت حتماً با هم برخورد می­ نمایند و با هم تعامل­ علم­ ساختی پیدا می­کنند و چون همه در تبیین یک عینیت یکپارچه و بزرگ­ اند، در برابر هم و در برابر عینیت و واقعیت خود متعهد و مسؤول­ اند،و چون باید با هم تعارض بلکه ناهمخوانی [۱۵] گسترده نداشته باشند، به کار هم می­ پردازند وبرای هم دغدغه می­ سازند؛ همین­ که مباحث نسبت علم و دین دراز دامن شده است، دلیل تعاملات و مباحثات این دو ساحت بوده و هست. حتی مکتب تفکیک [۱۶] هم در نادیده انگاری [۱۷] این ناهمخوانی­ ها موفق نیست. در هر حال مهم این است که هر کس مستندات ضعیف­ تری دارد در برابر قوی­ تر کنار برود. اگر این هم رها شود، باز بسیاری از عالمان بی­کار می­ شوند.

خواهیم گفت که میان اجزاء علوم (و از جمله معرفت دینی با خود معرفت دینی و نیز با معارفی که موضوع آن دین نیست) داد و ستد بسیار است. به گمانم چند و چون این داد و ستد، خیلی بیش از آن است که از گفتمان دینی عالمان دین، استنباط می­کنیم. اما این هم نگرانی مشترکی است که پایمان در نسبیت یا تقریرهای خانمان سوز سُر نخورد.

نه آهنگ و نه لازمۀ نظریۀ رجاء، الهیات اعتدالی [۱۸] و حد وسط میان سنت‏ گرایی و تجدد طلبی در حوزه الهیات نیست. بلکه کوششی در تبیین تعاملات علم ساختی معرفت دینی و علم است تا گمانه زنی­ هایی که میان علم و عالمان این دو هست  به تعاملی روشمند بدل شود. تبیین اصول این تعامل، کار بسیار دشواری است و اهمیت آن در خلال مباحث آشکار می­ کند.


پانوشت

[۱]. Structuralism

[۲]historism

[۳].coherenism

[۴].foundamentalsm

[۵].Gilles Deleuze

[۶]. شعار دلوز در کتابش(A Thousand Plateaus) این است: زنده باد متعدد! (Long live the multiple!)

[۷]. «فلاسفه پویشی (وایتهد و پیروان او) وظیفه فلسفه را ارائه جهان بینی­ای می­دانند که همه معارف و شهودات بشری را در برگیرد. آن­ها این جهان بینی را «ماتریالیسم علمی» (Scientific Materialism) نامیدند و بر آن شدند تا دوباره شهودات اخلاقی، دینی و زیبایی شناختی را وارد حوزه فلسفه کنند. این وظیفه دربردارندۀ دو مرحله است: یکی تردید و نقد انتزاعیاتی که اغراق در مورد حقایق علمی را در پی داشته اند و بر اساس آنها اصول علمی به نحوی نادرست شکل گرفته اند، و دیگری پویا تلقی کردن واحدهای بنیادین جهان»

[۸] Alfred North Whitehead

[۹] Empirical revelance

۴٫Alfred North Whitehead /Religion in the Making /Lecture 3/ Body and Spirit / The Creative Process: …the universe is a process of attaining instances of definite experience out of its own elements.

[۱۱] یا شاید با خوش­بینی، گرته­ برداری یا تمثیل­ آوری کرده باشد.

[۱۲] vibratorty patterns

[۱۳] Aesthetic ideation

[۱۴]. Epistomoligic fundamentalsm

[۱۵]discordence

[۱۶]. «مکتب تفکیک، مکتبی در علوم مذهبی شیعی است، که پیروانش بر تفکیک آموزه‌های فلسفی از روش‌های دین‌شناسی تأکید دارند» اما بهتر است بگوییم راهکاری برای برون رفت از دغدغه ناهمخوانی­ های معرفت غیر دینی و معرفت دینی است.

[۱۷].disregard

[۱۸].liberal theology