قوه ظاهری و باطنی انسان (انسان شناسی)
قوۀ ظاهری و باطنی انسان (انسان شناسی) عبارتند از مجموعه توانایی های بالقوّه و بالفعلی که در اندام ظاهری با در توانمندی های نهان انسان به ودیعه نهاده شده است.
♦ قوای ظاهری مانند: بینایی، چشایی، بویایی، لامسه و امکان راه رفتن و برداشتن و گذاشتن و هر کار دیگر دیگری که انسان بوسیله اندام ظاهری خود آن را انجام می دهد. گاهی خود عضو را هم مجازاً قوّه می نامند.
♦ قوای باطنی مانند: هوش، عقل، حافظه، حسّ مشترک، فرشتگان و شیاطینی که به انسان افزوده شده اند و کلیّه توانمندی های روحی و فکری انسان. البته تاکنون بخش بزرگی از قوای باطنی انسان ناشناخته مانده است. قوای باطنی انسان، از جمله مرموزترین بخش های افرینش است.
جستارهای وابسته
♣ حس مشترک
قداست (ه.ش / عالَم شناسی)
قداست وصفی حاکی از سرشاری و فیضان نسبی یا مطلق خیر، و غیبت هر گونه شر، در چیزی است. مبدأ و منشأ قداست، خدواند متعال است و هر آنچه از خیر، بهره مند باشد، به همان میزان، مقدّس است.
قداست، در همۀ هستی سریان دارد و از منشأ آن یعنی خدای متعال، به همه جهان، ساری و جاری می گردد؛ مگر آنچه تماماً و به امر مولا، از خیر و رحمت محروم باشد. بنابراین تمام جهان آفرینش، محترم و مقدّس است و رعایت ادب الهی در مورد آن لازم است. باورهای دینی منصوص، نیّات خیر و اعمال صالح (با نیت صحیح)، عالمان دین و همه خیراندیشان و خیراندیشی ها، از آن نظر که متصل به خیر هستند، مقدّس هستند.
حس مشترک / حس مشترک جمعی (ش.ش / انسان شناسی / فر.ش)
1. حسّ مشترک (ش.ش / انسان شناسی / فر.ش) قوّه ای است از قوای باطنی انسان که ادراکات متکثّر را به نحوی معنادار، انسجام می بخشد. این قوّه، ادراکاتی که از چند مجرای شناختی، فرآهم می آیند را نزد نفس مُدرِک پیوند می دهد و نفس آن را در مفهومی کُلّ نگرانه، درک می کند. اکثر ادراکات ما، از پسِ حسّ مشترک درک می شود. حال این ادراکات، ممکن است برای فرد اتفاق بیافتد یا جمع نخبگان یا مرد در خیابان. مجاری می تواند مجاری حسّی، شهودی یا عقلی باشد. شرط لازم و کافی برای ادارکات حسّ مشترک، به اشتراک رسیدن ادراکات در محل واحد است. این محل ادراکی واحد، می تواند نزد نفس یک مدرک باشد یا اذهان جمعی دانشسرائیان.
2. .حس مشترک جمعی، همان اذهان جمعی دانشسرائیان است. اساساً کلیّۀ مفاهیم علومی در حسّ مشترک دانشمند و دانشسرائیان ادراک می شود. گفتگوی سپهری بر اساس و با زبان حسّ مشترک جمعی شکل می گیرد. تبانی اجمالی دانشسرائیان بر مفاهیم پیچیده «آب»، «گرما»، «خداوند»، «طراحی شهری» و… درحسّ مشترک جمعی ایشان رخ می دهد.
کلیّۀ مفاهیم علومی در حسّ مشترک دانشمند و دانشسرائیان ادراک می شود. گفتگوی سپهری بر اساس و با زبان حسّ مشترک جمعی شکل می گیرد. تبانی اجمالی دانشسرائیان بر مفاهیم پیچیده «آب»، «گرما»، «خداوند»، «طراحی شهری» و… در حسّ مشترک جمعی ایشان رخ می دهد.
تشخیص اینکه آیا حسّ مشترک، قوه ای مستقل از قوای باطنی است یا نه، کار دشواری است. قوای باطنی انسان، بسیارند و داوری در مورد استقلال هر یک از آن ها گاهی آسان نیست. اما اجمالاَ می توان گفت، قوای باطنی با همداستانی و ترکیب عملکرد، قوّۀ تازه ای را ایجاد می کنند. مثلاً مهارت رانندگی، نقاشی و … که نزد نفس فراهم شده است یک قوه باطنی است.
جستارهای وابسته
♣ قوای باطنی
مقبولات ارتکازی / نظریّه های خفته (ش.ش)
بسیاری از ارتکازات، در ذهن دانشمندان وجود دارد که به طور ناخوداگاه مقبول هستند؛ امّا نمی توان آن ها را نظریّه دانست. از جمله مقبولات ارتکازی یا دیدگاه های خُفته. مثلاً پیش تر، دانشمندان، مبتلا به این اصل موضوع مبدَّل بودند که «اگر اشیاء سنگین و سبک با هم از بلندی، رها شوند، سنگین ترها، زودتر از اشیاء سبک به زمین می رسند» این دیدگاه را دانشمندان، شاید به زبان نمی آوردند، اما در ارتکازشان چنین چیزی را پذیرفته بودند و همین، مبنای خیلی دیگر اندیشه ها، واقع می شد (گالیله، دریافت که این طور نیست) یا اینکه اساساً همه، ارتکازاً این را اصل موضوع گرفته بودند که هندسه ای بجز هندسۀ اقلیدسی، متصوَر نیست (هندسه هذلولی این تصوّر ارتکازی را به هم ریخت) یا فلاسفه، ارتکازاً باور داشتند که حرکت در جوهر، امکان پذیر نیست (ملّاصدرا آن را بهم ریخت) یا مثلاً گاه افراد نخبه یک جامعه، زندگی علمی معمول خود را دارند و ارتکازاً پذیرفته اند که در جامعۀ ایشان، انقلابی رخ نمی دهد (یک اصل موضوع ارتکازی خاصّ و حال آن که انقلاب در راه باشد) یا اینکه به طور ارتکازی گمان کنیم که «همواره، یک زاویه، از دو ضلع ساخته شده است» (اگر به نوک مخروط بنگرید درمی یابید که زاویّۀ یک ضلعی، نیز وجود دارد) و… مقبولات ارتکازی، لزوماً غلط نیستند. بلکه در دیواره ها و زیرستون های اندیشه های ما تعبیه شده اند؛ ولی ما به خدمت و خیانت آن ها توجّه نداریم. مقبولات ارتکازی را می توان دیدگاه های خفته نامید. همچنین اطلاعات متکثّر و خوب ثبت شده و درس های خوب خوانده شده و اخبار خوب گرآوری شده، نظریّه نیستند. نظریّه، باید یک متکثّر، انسجام یافته و موجّه و با کفایت تبیین، باشد.
مقبولات ارتکازی، لزوماً غلط نیستند. بلکه در دیواره ها و زیرستون های اندیشه های ما تعبیه شده اند؛ ولی ما به خدمت و خیانت آن ها توجه نداریم. مقبولات ارتکازی را می توان نظریّه های خفته نامید.