1

ملاحظات رسانه‌­ای


ملاحظات رسانه‌­ای نکات و ملاحظات مهمی است که باید برای رسانه‌­ای کردن یک محتوا و پیام در نظر گرفته شود. این ملاحظات ممکن است از قبیل مصالح ملی، امنیتی، ظرفیت گروه سنی مخاطب و نوع موضوع باشد. مثلاً نشان دادن­ جنازه­‌های تکّه‌پاره در تلویزیون، این ملاحظه را دارد که مخاطب را دچار تألّم شدید کند یا به کودکان آسیب شدید وارد نماید. شطرنجی کردن تصاویر یک راهکار برای برون‌رفت از این مخاطره است. لوث نشدن مقدسات، رعایت عفت و تابو­های فرهنگی همه بخشی از ملاحظات رسانه‌­ای هستند. 

 




هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی رسانه ها

? رسانه ها، امتداد قوای ما، در گستره جهان هستند. ساختار وجودی ما، موجب می شود که ما آدمیان، خود را بگستریم. ?دینامیسم مغز و اعصاب ما، ?روحیه کنجکاوی و دانش دوستی فطری ما، ?تمایل به ارتباط و مدنیت ما، ?میل به تسلّط خبری و خبررسانی ما و … باعث تولید رسانه ها می شود. گاه مرد در خیابان، رسانه را گسترش می دهد، اما در توضیح چرایی آن ناتوان است.

? جدای از هستی شناسی رسانه، مکانیسم و کارکرد رسانه نیز تحت تاثیر تراوش انسان شناختی و سائق های روان و تجارب تاریخی اوست. مثلاً انسان ها درمی یابند با تضارب آرا، حظّ بیشتری از حقیقت نصیب خود می کنند و می فهمند گفتگویی شدن فکر، باعث ناب تر شدن دانش می شود. این منطق تکوینی ارتباطی به زودی در قالب سنت ها و سرمونی های خاص و اعتقاد به حق آزادی بیان و اقدام هر چه بیشتر، جهت بسترسازی برای تعامل علم ساختی حداکثری خود را نشان داده است. در گذشته رؤسای قبایل با همنشینی های منظم و  مشورت با هم توان  تصمیم سازی خود را افزایش می داده اند…

? اساساً اگر از سوی اولیاء الهی به مشورت توصیه شده، صرفاً امری تاکیدی و ارشادی است. عقل به فطرت خود، اهمیّت و مزیّت شورا را درک می کند.

? مشورت، گفتگو، مباحثه، خبرنگاری و خبررسانی، انتشار افکار و به تضارب در آوردن افکار،  عقل نظری و  عقل عملی یک جامعه است. زیرا شناخت و تعقّل نظری و عملی فردی بدون گفتگو با  فرآورده های فکری دیگران، راکد می ماند و می فسرد و همین حقیقت در ساحت جامعه به ما می گوید که رسانه ها، گسترش هوش و حواس گفتگویی و جمعی ما هستند؛ برای به تضارب در آوردن و بهینه کردن اندیشه ها.

? فرشته ی وحی و پدیده ی الهام و دریافت های شهودی و متون الهی و … نیز گسترش ما در عوالم بالاتر هستی است. آن ها هم از جنس رسانه اند (نبی و پیامبر) اما ادراکات ما از پیام های وحیانی نیز خود متکامل و عمق یابنده است. آن ها هم در دیالوگ رشد می کنند.

? جوامع و مردمان وحی باور نیز از مباحثه و حضور در سپهر معرفت و سپهر رسانه بی نیاز نمی شوند. شوربختانه، بسیار می شود که دین باوران، گمان می کنند که از علوم گفتگویی بی نیازند و به این بیراهه موهوم می روند. کمالات واقعی معرفت وحیانی برای آنان فتنه می شود و ظرفیت و جنبه کافی برای گسترش فهم خود نشان نمی دهند و خودبسنده می شوند: زین رسن قومی درون چَه شوند… و یضل به کثیراً…

? الحاصل؛ فلسفه ی ایجاد رسانه ها، معاینه و اشراف مباشر حواس و به تضارب در آوردن اندیشه ها است. جوامع، هر قدر از خودبسندگی و خودشیفتگی رهایی یابند؛ اصل ادب و افتادگی اخلاقی و معرفتی را بیشتر در پیش می گیرند و ذهن و مغز خود را به هم، هم افزا می نمایند. رسانه های تکصدایی و پیامگذار، رسانه هایی نابالغ و بلکه زیانبارند. رسانه گفتگو مدار، رسانه ای غیردجالی و حقیقت یاب و الهی است.

حمید رجایی
تابستان 96


پیوندهای مرتبط

در تلگرام بخوانید




شعر در مورد رسانه های مدرن (اشعار دیگران)

بسمه تعالی

این مطلب و این اشعار نگاشته ی حجت الاسلام و المسلمین آقای مهدی مشکات (زرین شهری) است که از سایتشان در اینجا درج شده که نوشتاری بسیار زیبا است.

*قوطي ابله سازي تعبيري ست که«نيل پُستمن»در خصوص
تلوزيون به کار برده وزبان زد شده است

*********************************************************
گرچه دنيادل سنگي دارد
زندگي حال قشنگي دارد

اگر اين شيشه ي جادو برود
و اگراين «من وتو» ،« ما »بشود

غولِ اين شيشه قفس خواهدشد
زندگي باز ملس خواهدشد

غول اين شيشه «توهُّم »بازي ست
«تي.وي»:قوطيِ ابله سازي ست

پاي تي.وي همه جمعند وتک اند
درتوهُّم همگي مشترک اند

سرشان گرم ،ولي دلها سرد
عين آتش! توببين بعد چه کرد ! [ 1]

اين درون پوک ترين آبادي ست
شهرِجبّارترين آزادي ست…

کيشِ اين آينه ماتت نکند!
دست در ذات وصفاتت نکند!

نکند غاطيِ قوطي بشوي!
پيش اين آينه طوطي بشوي!

سِحرِاين سامريان توخالي ست
پيشرفتش توببين پوشالي ست!

واي از صنعتِ اين خر دجّال
آه ازمعنيِ اين «دي جي تال»

پيشرفتي که به پستي دارد
جنگ ها با دل هستي دارد

بدهد دانش وتفسيري چند
هستي ات را بخرد سيري چند؟

فکرها گرچه کمي باز شده
خودِ اين هم غلط انداز شده

بله! اخبار وعلومي دارد
اطلاعات عمومي دارد

زهر در کام ِشکر پرورده
چشم را حُقّه ي افيون کرده

اولش مست هنر خواهد کرد
بعد،البته که خر خواهد کرد

(دور از جان شما البتّه!
من به قربان شما البته)…

**
اي شکر خورده ترين طوطي ها!
چه خبر هست در اين قوطي ها؟

لنگ وعلاّف جهاني تا کي؟
بي خبر از خودماني تا کي؟

تاکي افسونِ توهّم سازان؟
آلت دست نظر پردازان؟

آخر اين جامِ جهان بين دلِ ماست
غول اين شيشه کجا قابل ماست؟

حيفِ اين دل! چقدَر آلايش؟
خسته شد چشم تو ازآرايش

آي مردم! ملکوت است اين دل!
سخت محتاج سکوت است اين دل

پس چرا ما حپروتش
کرديم؟ به فسوني برَهوتش کرديم

عمر بگذشت چنان فروردين
آه از برزخِ ما بعد از اين

سال تاسال دريغ از سريال
خرِدجال ـ امان ازدجال

ذهن ها مرکبِ اين بي کاراست
اين دقيقا خودِ«استحمار» است

غافل از حالِ خودت گرداند
خرِ او اسبِ تورا مي راند!

فکرت افزون شد وعقلت کم شد
مثَلِ «قابله ي رستم » شد*

چون تورا عبدِ خودش کرد به وَهم
بت پرستيِ مدرن است بفهم!

(قسمت دوم درپست بعدی)

………………………………………………………………………………………………………………………………
[1] آتش ارچه سرخ روشد درشرر تو زفعل او سيه کاري نگر
( جلال الدين مولوي)

*وقتِ زاييدن رستـــــــــم ،ماما پنجه درپنجه ي رستم شد تا :
به برونش بکَشد پنجه به دست ناگهان ديد خودش در رحم است!

سِحرِ فرعونِ توهّم ديدي؟

چشم و همچشميِ مردم ديدي؟

ديدي اين شيشه چه شومي آورد؟

چه به فرهنگ عمومي آ ورد!

«اطلاعات عمومي» ديدي!؟

مرگ برسنّت بومي ديدي؟

خوشي وخويشيِ فاميلان کو؟

شاديِ واقعيِ انسان کو؟

حرمت موي سپيدي داريم؟

خود به آ ينده اميدي داريم!؟

«ارتباطات» ببين دورت کرد!

«اطلاعات» ببين کورت کرد!

رشد فرهنگ طلاقي تاکي؟

اين همه کور اجاقي تا کي؟

برکت ازخانه روان شد مردم!

زندگي برگ خزان شد مردم!

ازکجا آمده اين سردي ها؟

پس کجا رفت جوانمردي ها!؟

اين همه عاري وننگي خوب است؟

باز بشقاب فرنگي خوب است؟…..

همگي علت وهم معلوليم

به خدا تک تک مان مسؤليم

********

گرچه امواج بدي مي بارد

خودمان هم تنِ مان………

خودمان اهل تجمل شده ايم

بنده ي وهم و تخيل شده ايم

خودمان ريشه ي خود گم کرديم

ميزباني به تهاجم کرديم

گرفلان حزب،فلان بدعت کرد

دل ما زود چرا بيعت کرد؟

خودمان کوه نبوديم آ ن جا

حزب نستوه نبوديم آن جا

خودمان عافيت انديش شديم

شير بوديم ولي ميش شديم

نه که ازجنگ وجهان ترسيديم !

خودمان ازخودمان لرزيديم

ازخودِماست که بر ما آمد

در نبستيم که سرما آمد

خودمان سبک خود اين سان کرديم

تا نسيمي شد وطوفان کرديم

نقدمان صرف گرفتاري شد

دخل مان خرج بدهکاري شد

دختران مصرف شان بالا رفت

دل آقاپسران هم وارفت

چونکه سوداي توهّم داريم

دنده مان نرم،تورّم داريم *

……………….

مابدي کرده ولي بيداريم

ملت خوب ونجيبي داريم

اين بديها بديِ دوران بود

بيشتر گردنِ مسؤلان بود

پيري از چهره عيان گشت وچروک

ضمنِ«اَلناسُ علي دين ِمُلوک»….بماند فعلا /مهدی مشکات آبان1393

……………………………………………………………..

*لطفا(دروبلاگم)مثنوي هاي«عصربد»و«آه بانو» را هم که درهمين فضاسروده شده ،ملاحظه
کرده واز ارسال نقد ونظر ارزشمندخودتان هم دريغ نفرماييد




نسخه ی رسانه ای (ش.ش / رسا.ش)

نسخه ی رسانه ای (ش.ش / رسا.ش) نسخه ای است که عرف جامعه یا عقلاء ، رسانه ای و منتشر شدن آن را روا می دارند. در مقابل، ناروایی، ممکن است به حسب خود محتوا یا به جهت صورت بیانی آن باشد. پس ممکن است  یک سخن اساسا غیر رسانه ای باشد (مانند اسرار عالم) یا به جهت نوع بیان رسانه های نباشد. مثل بیان مطالب با ادبیاتی خلاف عرف و اخلاقیات:نسخه ی گستاخانه. اسرار عالم؛  نسخه ی غیر رسانه ای (لب دوخته) هستند. مراد از رسانه ای شدن انتشار جمعی است مانند درج در کتاب ها، رادیو و مانند آن. هر پدیده ی حاوی معنا و رفتاری که نباید در علن صورت پذیرد نسخه ی غیر رسانه ای است. 




رسانه (رسا.ش / نسخه شناسی)

رسانه (رسا.ش / نسخه شناسی) در فرهنگنامه رجاء دارای چند مفهوم است:

ا. رسانه به معنای نسخه که عام ترین مفهوم است.

۲٫ رسانه به معنای آنچه مفاهیم را افاده می کند ولی به شاملیت مفهوم فوق نیست (مثلاً شامل پدیده های آفرینش نمی شود)

۳٫ رسانه به معنای رسانه های جمعی

۵٫ رسانه به معنای رادیو و بیشتر تلویزیون

 

همچینین ببینید:

آشنایی با نسخه / رسانه (ش.ش / رسا.ش)
نسخه ی رسانه ای (ش.ش / رسا.ش)
رسانه شناسی
نسخه ی سپهری
محل حدوث مفاهیم
انواع نسخه

واژه ی رسانه را در طلوع مهر جستجو کنید و مطالب بیشتری بخوانید




سپهر رسانه ها (ش.ش/ رسا.ش)

سپهر رسانه ها (ش.ش/ رسا.ش) کهکشانی عظیم از گردآمدن و همداستانی نسخه ها و بخشی از کلیت سپهر است. اتمسفری است که پیام ها در آن حضور دارد. این سپهر عظیم، احکام خودش را دارد.  رسانه (= نسخه) در اینجا مفهومی بسیار عام دارد. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به مفهوم نسخه.