تفاوت مقام اجتهاد و افتاء و نیاز به علوم انسانی اسلامی
1⃣ پیشتر درباره علوم انسانی اسلامی نگاشته ام. همچنین در برخی مقالاتم درباره ماهیت فهم و رفتار علم، بیان داشتم که علم، ساختاری فراکتالی دارد و فهم ما از یک پدیده، مرحله به مرحله به پیش می رود (مراحلِ متفاوت از هم و خودهمانند: برخال)
2⃣ معرفت دین، فهم اولیه، اجتهاد متن و منبع دین است؛ که در فراکتال اول تولید می شود. مرحله دوم کاربست های همان معرفت است که با انضمام با عینیت، اجراء و علمیاتی سازی معرفت دین در مقام عمل (دینگزاری) تولید میشود که آن را “مقام افتاء” نامیده ام. مقام افتاء که ناظر به عینیت است، از همان منابع دین فراهم میشود و اگر چه در فراکتال دوم در حوزه تدابیر اجتماعی دینی، بسیار دشوار میشود. گو اینکه ظهور معرفت دینی در قامت علم انسانی اسلامی نیازمند همداستانی مطالعات بسیار و داده های ریزوماتیک است. مثلاً یک فیلسوف ذهن نمی تواند بدون معارف انسان شناختی اسلامی، فلسفه ذهن اسلامی را بنیان کند، گو اینکه بدون مطالعات عصب ادراک شناختی هم نمیتواند… عالم اخلاق هم نمی تواند در علم اخلاق نسبت به اموری چون تغذیه، ورزش، عصب شناسی اخلاق و… کم بهره باشد… بخشی از علم اخلاق اسلامی همین مباحث است. اقتصاد، جامعه شناسی، علم مدیریت، علم سیاست اسلامی و… هم بشرح ایضا.
3⃣ بنابراین علی القاعده اداره جامعه اسلامی، محتاج علم انسانی اسلامی است و نه علوم انسانی موجود یا اجتهاد اولیه. ما باید معرفت دین را در قالب علوم انسانی اسلامی عرضه کنیم تا بتوانیم مؤلفه های تمدن اسلامی را شکل دهیم (چنین چیزی اینک در جریان نیست)
4⃣ از سوی دیگر، مکاتب علوم انسانی (بخش نَرم علوم) با بخش ریاضیاتی و ریزوماتیک علوم انسانی، بطور همگداخته و در مباشرت با هم، ساخته میشوند. لذا نمیتوان تقسیم کار کرد و گفت بخش نرم علوم را روحانیان تولید کنند و بخش ریزوماتیک را دانشگاهیان. بعدا آن را یکجا(؟) مونتاژ میکنیم… این نظرا و عملا منتج به نتیجه نیست.
5⃣ حال مشکل اینجاست که روحانیان بویژه روحانیان سنتی نسبت به این فرآیند اشراف ندارند و این می تواند آسیب رسان باشد… همچنین دانشگاهیان، اگر بدرستی معنا و مفاد علم انسانی اسلامی را تصوّر و تصدیق نکنند، بدون اشراف به مسائل علوم اسلامی، به پیش می روند، این هم زیانبار است.
? این است که بانک داریم اما ربوی، ازدواج داریم اما روسپی خانه های زیر زمینی هم، مدیریت داریم، اما ناکارآمدی هم، اظهار نظرهای دینی غلط داریم و تحلیل جامعه شناختی نه…
? باید مجدّانه اندیشناک تولید علوم انسانی اسلامی باشیم…
Visits: 175
جناب استاد رجایی سلام علیکم. من از مطالب سایت و پایگاه علمی طلوع مهر خیلی استفاده می کنم. امروزه در بین روحانیون و طلاب، مسئله تحول حوزه به شکلی نو مطرح است. جناب عالی در زمینه روزآمد شدن و تحول حوزه و روحانیت مطالب بسیار مفیدی را بیان می فرمایید. سوالم این است که از نظر شما اشکال یا اشکالات حوزه اصولا چیست؟ برخی می گویند کتاب های کهنه و زیادی در حوزه تدریس می شود یا روش های فرسوده ای در حوزه هست… نظر شما چیست؟
سلام علیکم. مشکلات حوزه را در تجزیه و تحلیل نظام های معرفتی، معیشتی، مالی و تبلیغی بجویید. مشکل حوزه، مشخصاً و اولاً و بالذّات در «روزآمد نبود نظام معرفتی» آن است (این مطلقاً به معنای توهین به حوزه و دانش حوزوی نیست، جانمایۀ علوم انسانی در حوزه است) بررسی اینکه کتاب ها چه هستند و طلاب مشغول چه امور زائدی هستند و… کارگشا نیست. روحانیّت در #انزوا_معرفتی از عینیّت های جهان و علوم جهان، نظام معرفتی موجود را تولید کرده است (این هم به معنای مردود بودن معارف نیست به معنای کامل نبودن علوم انسانی تفقه شده برای حل مسائل جهان امروز است) این علوم و حتی متون درسی، میراث بسیار گرانبهایی است و نمی توان به سادگی گفت فلان متن باشد یا نباشد (بسیار می بینیم که گاه از سوی فضلای حوزه هم در مورد ضرورت تحوّلات، مطالب حاشیه ای مطرح می شود که نشان از عدم اشراف ایشان به ابعاد مسئله است) اما اوّلا ًو بالذّات، مسئله و نقصان حوزه، متون درسی و شیوۀ تدریس نیست (این ها نارسایی و مشکل دارند) مشکل اصلی در «روزآمد نبودن نظام معرفتی حوزه» است.
حوزه از نظام های معرفتی، آموزشی، پژوهشی، مالی، تبلیغی و… ساخته شده است. نظام معرفتی، از مؤلّفه هایی تشکیل شده که سنخاً همه از جنس «معرفت» هستند، و در تعامل و پیوستگی با هم، در #بومسازگان_معرفتی حوزه، شیوع و سریان دارند. نظام آموزشی، از مولفه هایی که از سنخ آموزش، مواد درسی، شیوه ها و سیستم ها، هستند تشکیل شده (که در بومسازگان حوزه شایع هستند)
نکته مهم دیگر در مسئلۀ نظام های یک مجموعه و از جمله حوزه این است که خود نظام ها درپیوست همکنشی شدید هستند و گویی در هم متداخل و در هم گداخته اند و اینگونه بر هم مؤثّر می افتند. نظام معرفتی از نظام آموزشی، جان می گیرد و نظام آموزشی، خود، برآمده از نظام معرفتی است. پدیده های انسانی، عمدتاً این طور هستند و درهم تنیدگیِ موضوعات و مسائل آن، بخشی از دشواری مطالعۀ آن است.
بدون نظریه معرفت شناختی و وارسی های فلسفی علم (#فسلفه_علم) و نه فلسفه (به معنای هستی شناسی) نمی توان بطور اصولی حوزه را روزآمد کرد. تبعاً باید نظام آموزشی، مالی و تبلیغی حوزه نیز روزآمد شود اما آغازیدن از نقد متون درسی کاری ناشیانه است.
پس باید نخست در یک همفکری جمعی، یک نظام معرفتی بایسته و شایسته را ترسیم نمود و آنگاه بر اساس آن فهمید کدام روش ها و کتاب ها و دروس و کدام نظام آموزشی و مالی و… می تواند این نظام معرفتیِ تمدن ساز را محقّق و حمایت کند. یک نظام معرفتی کارآمد، خودش برای روش های مناسب و پیشرو، توصیه سازی می کند. در واقع در چنین وارسی معرفت شناختی، روش شناسی، خودش ماده و محتوای بحث است. غایب بودن #فلسفه_علم، آسیب کلانی به حوزه های علمیه زده است.
✅ اما «نظام *معرفتی» چیست؟
✅ #نظام_معرفتی، مناسبات مجموعه علومی است که در پیوست با کم و کیف، تنوع علوم شایع و رایج، #پارادایم های غالب، رویکردهای متنوع و رکود و زایایی آن توصیف در یک اکوسیستم معرفتی (مانند حوزه) بازشناخته می شود. عنصر جغرافیا و دوره زمانی نیز می تواند در توصیف و تمییز یک نظام معرفتی، مؤثّر باشد.
—— پانوشت
✴️*«نظام عبارت است از مجموعه مؤلّفه های هم سنخ که در تعامل با هم، هدفی را پی می گیرند.»
✴️توضیح کلمات هشتک دار را در فرهنگ نامه رجا بخوانید.