آیا علمی با عنوان «طب اسلامی» وجود دارد؟
پاسخ منفی است
منابع اسلامی شامل حجمی از آموزه های متقن نیست که بتوان علمی را زیر عنوان “طب اسلامی” بنیان کرد. پس پاسخ منفی است.
بله در منابع اسلامی، مستنداتی وجود دارد که به جهت سند و دلالت قابل توجّه است. مثلاً در قرآن به شفا بخشی عسل تصریح شده است. همچنین در فقه اسلامی، در احکام و آداب خوردن و آشامیدن، مطالب محکم و مستند وجود دارد، امّا اکثرِ روایاتی که در مورد گیاهان دارویی و روش های درمان وجود دارد، مُرسَل هستند و غیرقابل اعتماد. حاصل اینکه مستندات دینی موجود نمیتواند بنیانگذار چیزی زیر عنوان طب اسلامی باشد. اگر این مستندات زیاد بود و با علم طب امروز تعامل علم ساختی برقرار می کرد و پیکره بندی جدیدی را در آن ایجاد می نمود، می شد بگوییم نتیجه آن، طب اسلامی است. شاید در دوره مدینه ای علم و پس از ظهور امام مهدی عج، اسرار درمانی زیادی از قرآن بیرون کشیده شود ولی ادعاهای امروز مبنی بر این مسئله، دشوار است.
توجّه داشته باشید که قرآن، کتاب طبیعیّات و طبّ نیست… و وظیفه انبیاء، طبابت ابدان نبوده است.
گاه طبّ سنتی را همان طب اسلامی می پندارند. این کاملاً اشتباه است. طبّ سنّتی، روش های سنّتیِ درمانی است و کمابیش در تمام جوامع وجود داشته و شامل درمان بوسیله گیاهان دارویی، طبّ سوزنی، طبّ کوبه ای، طبّ اخلاطی، ماساژ درمانی و… می شود. در یونان، ایران، چین و… این گونه از روش ها شیوع داشته و دارد. امروزه پزشکان به انواع این روش ها اقبال کرده اند، امّا باید دانست که همه این روش ها، نیاز به بازنگری دارد و ثانیاً نظر به اینکه این روش ها، با امر خطیر “سلامت” در ارتباط است باید توسط مرجع رسمی علمی تأیید شود (وزارت بهداشت و درمان و سازمان های جهانی مورد اطمینان)
چیزی که میتوان با قاطعیت گفت این است که این دست مستندات؛ یک سبک زندگی بسیار خوب را عرضه می کند که واقعا فاخر و عالی است؛ اما باید توسط مجتهدان فنّ عرضه شود.
در هر حال طب سنّتی، طبّ اسلامی نیست و اگر یک عالم دین، طبیب سنّتی باشد، آن طبّ، اسلامی نمی شود.
Visits: 324
سلام علیکم. به نظر شما می توان برای احیاء طب اسلامی معنای صحیحی در نظر گرفت؟ چون برخی از بزرگان به این مساله تاکید دارند و البته برخی از بزرگان و مراجع دیگر تصریح کرده اند که طب اسلامی نداریم. ممنون
علیکم السلام. اینکه می گوییم طب اسلامی وجود ندارد با اینکه بگوییم ممکن التحقق است فرق دارد. البته در جامعه پس از ظهور از همین منابع دینی و نیز مستندات دینی ای که امام مهدی عج در اختیار بشر می گذارند، ممکن است طب اسلامی (با همان تعریف اسلامیت یک علم) محقق شود (به نظرم می شود) کوشش برای احیای طب اسلامی قبل از ظهور دشوار و غیرممتنع است.
سلام. چناب استاد رجایی؛ آیا کتاب قانون بوعلی طب اسلامی نیست؟ یا طب الرضا حلیه المتقین و مانند آن؟
سلام. کتاب قانون، طب سنتی محسوب می شود و ابن سینا مبتنی بر همان، کتاب را نگاشته است و البته او طبیب مولف و صاحب نظر است. کتاب طب الرضا، اگر سنداً و دلالتاً تام باشد، علم طب نیست. طب یه مثابه یک علم باید توصیف و تبیین و توصیه علمی شفاف و مجرب و آزموده داشته باشد. طب الرضا در موضوع دارو و درمان؛ حاوی مطالبی است (بسا بی نهایت ارزشمند) کتاب حلیه المتقین، کتاب سبک زندگی اسلامی است و نه طب اسلامی.
بله جناب آقای رجایی، اظهار نظر درباره هرچیزی باید توسط “مجتهدان فن” (تأکید میکنم، مجتهدان همان فن) انجام شود. پس بهتر است شما هم درباره هرچیزی اظهار فضل نفرمایید و اینگونه کوچه و بازاری، وزارت بهداشت و درمان را مرجع تأیید یک رویکرد یا جریان کلی علمی ندانید.
اشتباه نکنید، بنده نه عاشق سینه چاک طب اسلامی و سنتی و این حرفها هستم، و نه با وزارت بهداشت مشکل دارم، لکن بسیار متأسف می شوم از اینکه یک طلبه، اینقدر با اعتماد به نفس کاذب، درباره همه چیز و همه مسئله ای اظهار نظر می کند و یک نهاد دولتی (با همه مسائل و منافع و گرفتاریهایش، و با وابستگی ذاتی اش به یک پارادایم علمی خاص) را “مرجع علمی” در یک حوزه می داند!!
سلام و لبخند بر بنده پرخروش خدا…
1. به جای پرخاش، نصیحت (در محل استدلال) و طعن، به کار علمی بپردازید و رسم معمول مباحثت بجا آورید، تا خداوند توفیقاتتان را بیافزاید.
2. بحث بالا، مربوط به حوزه فلسفه علم است و در تخصص اینجانب و نه هر حوزه پراکنده ای.
3. چه من حوزوی باشم یا نباشم، فعلاً وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و سازمان های متبوع (مانند سازمان غذا و دارو) با تمام ایراداتش، مرجع علمی در بهداشت درمان و سلامت و متولی آن است و نه هیچ جای دیگر. و تا زمانی که سازمان و پارادایم بدیلی، صلاحیت خود را اثبات نکند، بهتر است همین سازمان، مرجع باشد. سازمان ها گاهی به علت نداشتن بدیل اولویت پیدا میکنند. سازمان دیگری سراغ دارید معرفی کنید و بر مرجعیت آن دلیل بیاورید. مستندات درمانی در منابع اسلامی، آن قدر نیست که با آن علمی تحت عنوان طب اسلامی بنیان کرد. مگر اینکه روزی بر آن ظفر یابیم (شاید در دوره مدینه ای علم) این آرزوی اینجانب است.
4. تلاش کنید بوی خوش بدهید و از کلامتان سکه های دلیل و برهان بریزد نه خدوهای شیطان. آنچه درباره عطر و عطار فرموده اید را می توان به همه طعنه زد. چه سود؟!
سلام جناب آقای رجایی. از کامنتی که «بنده خدا» گذاشته واقعاً شکّه شدم. چرا باید افراد به خودشان اجازه دهند اینطور سخن بگویند. بگذریم…
آیا به نظر شما می توان با توجه به منابع بررسی نشده در قرآن و سنت امیدوار بود که روزی طب اسلامی محقق و احیا شود یا به این هم نمیتوان امید داشت؟ سپاسگزارم.
علیکم السلام. ایشان احیاناً از سر دلسوزی چنین کرده اند.
آنچه بیان داشته ام، ناظر به منابع موجود و متدولوژی تلقی به قبول و انجام درمان مبتنی بر رجاء یا تجارب غیروارسی شده است. یعنی رجاءاً به روایتی عمل کنیم شاید درمان شویم. اما اینکه موسساتی بدون ادعا و با حوصله همه منابع را وارسی کنند و با همکاری متخصصان حوزه های دیگر پزشکی در کار احیاء آن شوند، کاری بیهوده و عبث نیست. الله اعلم.
جناب بنده خدا، سلام به رسم ادب که به جا نیاوردید. این چطور مباحثه علمی است؟! تعابیر «اظهار فضل»، «کوچه و بازاری»، «تاسف برای اظهار یک دیدگاه»، «اعتماد به نفس کاذب»، «بازی تولید علم و نظریه پردازی» و «داستان عطار و…» چه ادبیات وقیحی است که اختیار کرده اید؟ اینها تعابیر کوچه بازاری و مسموم و برخاسته از حباب های ذهنی و اعتماد به نفس بی جا و شرخیز شما نیست؟ هست و هست. چگونه بنده خدایی هستید که شرط تقوا بجا نمی آورید؟ اگر استدلالی دارید محترمانه بیان کنید و الا سکوت کنید. من از استاد رجایی خواهش دارم این کامنت بی ادبانه را حذف نمایند.